پربازدیدترین ها

سرویس: برگزیده ها کد خبر: 15497 ۱۹:۱۷ - ۱۳۹۲/۰۳/۰۶

رازهای انگلیسی براندازی احمدی نژاد

 رازهای انگلیسی براندازی احمدی نژاد
به گزارش گروه فضای مجازی ایرنا، این مطلب بخشی از گزارشی با عنوان « رازهای انگلیسی براندازی احمدی نژاد» است كه در شبكه ایران منتشر شده است. *** متن كامل این گزارش به شرح زیر است: شاید بتوان سیستم های جاسوسی انگلیس را قدیمی ترین سیستم اطلاعاتی جهان دانست. حدود چهار قرن پیش، مأموریت مستر همفر از سال ۱۷۱۰ میلادی به دستور وزارت مستعمرات انگلستان آغاز شد و وی توانست با كشف یك روحانی تندرو به نام محمد بن عبدالوهاب و جذب وی، فرقه ساختگی وهابیت را پایه ریزی كند. از همان ابتدای دولت دكتر احمدی نژاد جنگ های روانی علیه دولت با كلید واژه های متفاوتی آغاز شد. سوء مدیریت، دیدگاه بسته فرهنگی، تحجر و… از موارد اتهامی در دوره اول بود و حال آن كه در چرخشی عجیب و غیر قابل باور در دولت دهم، موارد اتهام از دیدگاه بسته فرهنگی به لیبرالیسم و انحراف موازین دینی تغییر جهت یافت. پیش از انتخابات سال ۸۸ و در پروژه ای حساس، سلب اعتماد از وزارت كشور با كلید خوردن ماجرای « دكترای تقلبی مرحوم كردان » آغاز شد. در این پروژه كه به تعبیر دكتر احمدی نژاد پروژه ای انگلیسی بود ابتدا سلب اعتماد از وزارت كشور تحقق می یافت تا پس از آن و با این مقدمه سازی، ادعای «تقلب» قابل باورتر شد. دكتر عبدالرضا داوری در مورد علت هجمه ها به مرحوم كردان می گوید: « دلیل این بود كه مرحوم كردان مدیری مقتدر بود كه تغییر اردوگاه داد و از یك اردوگاه كه مخالف احمدی نژاد بودند، جدا شد و ظرفیت مدیریتی خود را خالصانه در اختیار دولت احمدی نژاد قرار داد و پیش از رسیدن به وزارت كشور هم ماجرای قرداد كرسنت را به نفع ملت ایران فیصله داده بود.» رهبر معظم انقلاب دقیقاً یك روز پس از ماجراهای استیضاح مرحوم كردان و در دیدار با كارگزاران حج فرمودند: «این فضای بی بند و باری در حرف زدن، در اظهارات علیه دولت به خاطر اغراض، اینها چیزهایی نیست كه خدای متعال از اینها به آسانی بگذرد. آن وقت كسانی خطا می كنند، خدای متعال « و اتقوا فتنه لا تصیبن الذین ظلموا منكم خاصّه»… بله اینجوری است. بعضی از ظلم ها، بعضی از كارها هست كه نتیجه و اثر آن، نه فقط دامن آن ظالم را بلكه دامن همه را می گیرد؛ بر اثر رفتار یك عده ای كه در گفتار خودشان، در عمل خودشان، در قضاوت خودشان ظلم می كنند. باید مراقب این چیزها بود.» نكته جالب در این بیانات پیش بینی فتنه ای بزرگ بر اثر برخی ظلم های نا به جاست. موضوعی كه تنها ۸ ماه بعد از آن محقق شده و پروژه تقلب در انتخابات پس از پروژه مشروعیت زدایی از وزارت كشور كلید خورد. حجم تخریب ها علیه مرحوم كردان به گونه ای بود كه پس از فوت ایشان (یكسال پس از استیضاح) رهبری درباره كردان فرمودند: «آقای كردان خدمتگزاری خوب برای انقلاب بود و ایشان مظلوم واقع شد، سلام و تسلیت مرا در این زمینه به مردم مازندران برسانید.» رییس مركز مطالعات راهبردی وزارت كشور و مشاور وزیر كشور در مورد نقش انگلیس در توسعه روابط با دولت اصلاحات و دشمنی ها با دولت دكتر احمدی نژاد می گوید:« پس از حوادث ۱۱ سپتامبر كه جورج بوش اعلام كرد ایران محور شرارت است، انگلیسی ها از سیاست خود در حمایت از دولت خاتمی دست برنداشتند و این نبود مگر آن كه دولت خاتمی به نحوی وسیع پای شركت های انگلیسی را در پروژه های مختلف و بویژه در حوزه انرژی باز كرد كه با مراجعه به ترازنامه تجاری بین ایران و انگلیس از سال ۷۶تا ۸۴ می توانید به جهش روابط اقتصادی دو كشور در این دوره پی برد.این در دوره احمدی نژاد محدود شد». بنا به گفته های علیرضا داوری شركت انگلیسی رویال داچ شل كه در زمان خاتمی یكه تاز صنعت نفت ایران بود، اكنون یكی از شركت هایی است كه دولت احمدی نژاد فعالیتش در ایران كا ملا متوقف شده است. سال۸۶ هم مهندس محرابیان وزیر وقت صنایع و معادن در دستورالعملی ویژه به تمام سازمان ها و شركت های صنعتی و معدنی تحت پوشش وزارت صنایع و معادن اعلام كرد ارتباط خود را با شركت های انگلیسی قطع كنند. رهبرمعظم انقلاب در نماز جمعه تاریخی ۲۹ خرداد ۸۸ و آغازین روزهای فتنه۸۸ در سخنانی پرده از نقش سنگین دولت انگلیس در عملیات فریبكارانه برداشتند و فرمودند: « دیپلمات های برجسته چند كشور غربی كه تا حالا با تعارفات دیپلماتیك با ما حرف می زدند، نقاب از چهره برداشتند؛ چهره واقعی خودشان را دارند نشان می دهند؛ «قد بدت البغضاء من افواهم و ما تخفی صدورهم اكبر». دشمنی های خودشان با نظام اسلامی را دارند نشان می دهند؛ از همه خبیث تر دولت انگلیس.» به هر روی نقش انگلیس و سرویس های امنیتی آنان در شناسایی مهره های اسلام ناب محمدی و تخریب همه جانبه آنان، امری نیست كه از دید سیاسان عالم سیاست به دور مانده باشد. در آخرین اقدام تخریبی روزنامه انگلیسی گاردین با انتشار گزارشی در مورد انتخابات یازدهم ریاست جمهوری از خطر اسفندیار رحیم مشایی سخن رانده و می نویسد: «شركت در انتخابات توسط مشایی و پیروزی وی می تواند به معنای تداوم سیاستهای تورم زا و پوپولیستی اقتصادی، آشفتگی در سیاست خارجی و تنش و جنجال سنگین داخلی در ایران باشد.» آیا این عبارات نمی تواند تداعی گر جمله های ناب امام روح الله در مورد معیار یافتن حقیقت در موارد مبهم و فتنه گون باشد؟ جایی كه بنیانگذار جمهوری اسلامی می فرماید: «ملت ایران در مقابل آمریكا می ایستد و به امید خداوند پیروز است. خداوند آنقدر تاكید كرده است كه ما با آنها موالات نداشته باشیم، آن وقت برای ارزانی اجناس، ما خودمان را بفروشیم؟! شما شما توقع نداشته باشید كه آنها از ما تعریف كنند. اگر آنها از من طلبه و شما تعریف می كردند، ساقط می شدیم. ملت ها با شما هستند و این سازمان ها دستاورد ابرقدرت هایی هستند كه می خواهند مردم مستضعف جهان را چپاول كنند و به همین جهت با شما مخالفند. خداوند همه شما را موفق كند». اتهام «جریان انحرافی» رگ و ریشه‌ انگلیسی دارد آنچه گذشت، مقدمه ای بود بر بازنشر مصاحبه تفصیلی سال گذشته دكتر عبدالرضا داوری با روزنامه اعتماد كه به زوایای پنهان پروژه براندازی انگلیسی احمدی نژاد پرداخته بود. اكنون كه برخی سیاست بازان گستاخ داخلی كه در رسانه های وابسته به برخی نهادها، قلم ها آلوده خود را در راستای اثبات ارتباط احمدی نژاد و مشایی با انگلیس خبیث فرسوده می كنند، بازخوانی آن خالی از لطف نیست؛ ببینید بازی سیاسی منحرف نمایی دولت احمدی نژاد كه سرخط آن را می توان در رسانه های انگلیسی و سیاستمداران وابسته داخلی آن ها جستجو كرد، از كجا شروع شد و اكنون به چه نتیجه ای رسیده است. قضاوت با خودتان! اقتصاد ایران در یك‌سال اخیر را می‌توان به یك بازی شطرنج تشبیه كرد كه یك طرف آن تیم اقتصادی دولت است و در طرف دیگر یك «ابر كامپیوتر» قراردارد. بسیاری از حامیان دیروز و امروز دولت احمدی‌نژاد بر این باورند كه از سال گذشته دشمنان داخلی همراه با دشمنان خارجی باعث شده‌اند فشارها بر تیم اقتصادی دولت برای ساماندهی وضعیت شكننده بازارهای اقتصادی كشور افزایش یابد. آنها چه در محافل خصوصی و چه عمومی بر این نكته تاكید دارند كه هر حركت این تیم اقتصادی در شطرنجی كه به آن اشاره شد، با پاسخی حساب‌‌شده از سوی ابركامپیوتری مواجه می‌شود كه «انگلیسی‌ها» بازیگر اصلی آن هستند. البته اگر كتاب تاریخ ایران را ورق بزنیم، از این دست اتفاقات بسیار بوده كه همیشه یك پای ثابت آن جریاناتی منتسب به انگلیس معرفی شده است. شاید شنیده باشید روزی كه متفقین به ایران آمدند و جنگ جهانی دوم به پایان رسید، برخلاف تمام پیش‌بینی‌های اقتصادی به یكباره ارزش پول ایران در برابر پوند انگلیس چهار برابر افت كرد؛ افتی كه بیش از هر چیز به كام ارتش انگلستان خوش آمد. هر چند عده‌ای چنین نگرشی را ناشی از توهم و تفكر «دایی‌جان ناپلئون» می‌دانند اما در چنین شرایطی یكی از حامیان پر و پا قرص احمدی‌نژاد مدعی شده رییس دولت دهم امروز هزینه محدود كردن انگلیس در ایران را می‌پردازد. او ریشه بسیاری از مشكلات اقتصادی كشور را در اقدام عملی احمدی‌نژاد برای محدود كردن منافع انگلیس در ایران می‌داند و می‌گوید برای این ادعا هم سند دارد و هم مدرك! دكتر عبدالرضا داوری كه تاكنون در پست‌هایی چون عضو هیات علمی جهاد دانشگاهی، معاون پارك علم و فناوری دانشگاه تهران و مدیرعامل سابق صندوق بازنشستگی صنایع مس ایران با دولت همراهی كرده است، به عنوان حامی برنامه‌های دولت در مناظره‌های اقتصادی حضور می‌یابد و اصرار عجیبی بر این موضوع دارد كه دولتی‌ها قربانی هستند. دكتر عبدالرضا داوری ، مصاحبه ای با روزنامه اعتماد انجام داد كه متن ناقص و سانسور شده آن در این روزنامه منتشر شده است. به گزارش شبكه ایران بخش هایی سانسور نشده از مصاحبه دكتر داوری را در ادامه می خوانید: در زمان اشغال ایران توسط متفقین، حسن مشرف الدوله نفیسی كه وزیر دارایی و از چهره های وابسته به انگلیس بود با هماهنگی بانك ملی ایران كه از تغییر نام بانك شاهی ایجاد شده بود و در آن زمان وظایف بانك مركزی فعلی را بر عهده داشت، به طور ناگهانی ارزش ریال ایران در برابر پوند انگلیس را تا بیش از چهار برابر كاهش داد! به این ترتیب ارتش انگلیس در ایران توانست با هر یك پوند چهار برابر بیشتر از قبل خرید كند. با تصمیم خائنانه بانك ملی وقت، به یكباره بودجه سالانه ارتش انگلیس مستقر در ایران از ۱۵ میلیون پوند به كمتر از چهار میلیون پوند كاهش یافت! شواهد زیادی وجود دارد كه نشان می دهد عوامل انگلیسی حاضر در بانك شاهی در طول زمان خود را باز تولید و تكثیر نموده تا ریشه های انگلیسی این نهاد كلیدی پولی كشور در دست انگلوفیلها (دوستاران انگلیس) باقی بماند و یكی از اقدامات مهم مرحوم مصدق كه در تاریخ هم كمتر به آن اشاره می شود و اهمیت آنهم كمتر از ملی شدن صنعت نفت نبود تعطیل كردن بانك شاهی در سال ۱۳۳۱ است كه به تخریب نظام پولی ایران مشغول بود. این مساله تا سالها پس از انقلاب هم ادامه داشته است. در یكی از اسناد تازه یاب وزارت خارجه انگلیس مربوط به سال ۱۹۸۱ میلادی (۱۳۶۰ شمسی) به جلسه یكی از معاونان بانك مركزی ایران با دبیر اقتصادی سفارت انگلیس در تهران و ارائه اطلاعات محرمانه از تصمیمات اقتصادی دولت جمهوری اسلامی اشاره شده است. نكته طلایی این سند آن است كه از نام این معاون بانك مركزی ذكری به میان نمی آورند در حالیكه در تمام اسناد مربوط به ایران اسامی افراد مرتبط با سفارت انگلیس ذكر می شود. این موضوع نشان از تسلط و اشراف انگلیس بر مركز فرماندهی سیاستهای پولی ایران حتی در سالهای پس از انقلاب دارد و انگلیس نمی خواهد شبكه مرتبط با خود را در بانك مركزی از دست بدهد و همین نكته ظریف نشان می دهد معاون وقت بانك مركزی در سال ۱۳۶۰ كه اسم او را نمی دانیم همچنان شبكه ای را در بانك مركزی هدایت می كند كه اسمش فاش نمی شود. به طور كلی در پاسخ به پرسش شما باید بگویم كه استقلال بانك مركزی در یك كشور در حال توسعه یك شعار انحرافی است. بخشی از اظهارنظرهایی هم كه در این باره در رسانه ها مطرح می شود احتمالا برای حفظ انگلوفیلهای (طرفداران سیاست انگلیس در ایران) مقیم بانك مركزی و جلوگیری از حذف آنهاست. در كشورهای در حال توسعه شما نیاز دارید به یك موتور بزرگ به نام دولت كه بار توسعه را بكشد. در كشورهای غربی كه به نرخ توسعه مناسبی دست یافته اند بانك مركزی در یك محیط آرام می آید و داور بازی می شود. اما در كشوری مانند ایران دولت به عنوان مجری توسعه باید بتواند منابع مالی محدود خود را را مدیریت و توزیع بهینه كند، اگر فرمان بانك مركزی به عنوان مركز فرماندهی سیاستهای پولی در اختیار دولت نباشد، دولت نمی تواند كاری از پیش ببرد. مثلا دولت تصمیمی درباره توسعه بخش صنعت اتخاذ می كند و در مقابل بانك مركزی نرخ بهره را رقمی اعلام می كند كه برنامه های دولت را به چالش می كشاند. من معتقدم در طول ۳۳ سال اخیر لایه هایی از تصمیم سازی هایی كه در بانك مركزی صورت می گیرد تحت تاثیر همان شبكه متمایل به انگلیس و انگلوفیلی است كه عرض كردم و به شدت هم مقابل برنامه های احمدی نژاد مقاومت می كنند و در خلاف جهت منافع ملی حركت می كنند. یعنی عوامل همان جریانی كه در دهه ۶۰ تا راس بانك مركزی اوج می گیرد و اطلاعات محرمانه دولت را با سفارت انگلیس به اشتراك می گذارد خود را تكثیر و بازتولید كرده و همچنان در بدنه بانك مركزی حضور دارد و تصمیم سازی می كند . همچنین معتقدم كه در وزارت نفت نیز همچنان یك سری از لایه های میانی با شبكه های انگلیسی ارتباط دارند. در وبلاگ مجید تفرشی به اسنادی در اینباره اشاره شده است. در یكی از این اسناد آمده است كه معاون وقت بین الملل وزارت نفت در سال ۱۳۶۰ با ایان مكردی دبیر اقتصادی سفارت انگلیس نشستی برگزار می كند و در این جلسه ضمن تندرو خواندن محمد غرضی وزیر نفت وقت ایران سیاست های محرمانه دولت ایران در فروش نفت را به استحضار مقامات انگلیسی می رساند! سی سال دیگر كه اسناد وزارت خارجه انگلیس منتشر شود (هر سی سال این كار انجام می شود) معلوم خواهد شد كه دولت انگلیس با دولت احمدی نژاد چه كرده است. یكی از ویژگی های مهم احمدی نژاد این است كه توانست چهره استعمار پیر انگلیس را به درستی شناسایی و افشا كند. معتقدم كه از این زاویه اقدامات احمدی نژاد تحلیل نشده است. ببینید رادیو بی بی سی فارسی زمانی راه اندازی شد كه سیاست وزارت خارجه انگلیس نسبت به ایران در حال تغییر بود. یعنی این رادیو سال ۱۳۱۹ در مقطعی كه انگلیسی ها تصمیم به بركناری رضاخان از سلطنت گرفته بودند، اتخاذ شد. این رادیو محل پیام دهی های خاص بود. یعنی با كدهای خاص صحبت می كردند و به عوامل خودشان پیام می دادند. راه اندازی تلویزیون بی بی سی فارسی آنهم چند ماه قبل از انتخابات سال ۸۸ برای تمام كردن كار احمدی نژاد بود. بررسی تطبیقی تحولات ۳ سال اخیر كشور با تحولات سیاسی سالهای ۲۹ تا ۳۲ نشان می دهد كه امروز هم یك شبكه پیچیده كه می توان آن را شبكه بدامن ۲ نامید، بر اساس الگو برداری از عملیات شبكه بدامن BEDAMN علیه مصدق در سالهای آغازین دهه ۳۰ طرح ناتمام فتنه ۸۸ برای براندازی احمدی نژاد را دنبال می كند. طرح اصلی شبكه بدامن علیه مصدق بر دو محور استوار بود؛ یكی مشروعیت زدایی داخلی و خارجی از دولت مصدق و دیگری ناكارآمد معرفی كردن دولت مصدق از طریق كارشكنی های اقتصادی. مشروعیت زدایی از مصدق با منحرف خواندن دولت مصدق از طریق انتساب توده ای بودن و قدرت گرفتن توده ای ها در دولت مصدق انجام می شد. این طرح با هدف تضعیف جایگاه جهانی و داخلی مصدق و القاء «مصدق هراسی» در دولت امریكا از یك سو و در میان محافل مذهبی و حوزه های علمیه از سوی دیگر عملیاتی شد و به اهداف خود هم دست یافت. دوم آن كه كارآمدی زدایی از دولت مصدق در دستور كار شبكه بدامن قرار داشت؛ دولت مصدق از ۷ اردیبهشت سال ۱۳۳۰ با هدف اجرای لایحه ملی شدن صنعت نفت روی كار آمد و از همان روز نخست با تحریم های سنگین انگلیس روبه رو شد و درآمدهای دولتش به شدت كاهش یافت. دولت مصدق از طریق مشورت با چهره برجسته ای چون مرحوم عالی نسب و اجرای طرح هایی همچون افزایش بهره مالكانه، انتشار اوراق قرضه، بیمه كارگران و كشاورزان كه روحی مشابه با طرح تحول اقتصادی داشتند تلاش نمود با در صحنه نگهداشتن مردم به مقابله با كسری بودجه ۷۰ درصدی ناشی از كاهش درآمدهای نفتی برود. اما شبكه بدامن با انتشار سازمان یافته شایعات، بر هم زدن نظم و امنیت عمومی، بزرگنمایی خطر كمونیسم و... فضای اقتصادی و كسب و كار را بر هم زده و با ایجاد تورم انتظاری ۶۰ درصدی شرایط كشور را به دوره جنگ جهانی دوم و دوران اشغال متفقین سوق داد. همان اقدامی كه امروز شبكه بدامن ۲ در دستور كار دارد. بر اساس همین مدل «تقلب» و «انحراف» اسم رمز پروژه های براندازی شبكه بدامن ۲ علیه دولت احمدی نژاد هستند. سال ۸۷ شبكه بدامن ۲ پروژه مشروعیت زدایی را با اسم رمز تقلب در ماجرای مدرك مرحوم كردان كلید زد تا دولت احمدی نژاد و وزیر كشور وی كه قرار بود انتخابات ریاست جمهوری را برگزار كند را متقلب و دروغگو معرفی كند. در همان ایام با علی شكوری راد در دانشگاه لرستان مناظره داشتم. پس از آنكه به حملات غیر مستند او به دولت احمدی نژاد اعتراض كردم و گفتم چرا بدون سند حرف می زنید؟ با عصبانیت و پرخاش پاسخ داد: سند می خواهید؟ سند مدرك كردان! در ادامه همین عملیات پروژه انگلیسی «تقلب» به نتایج انتخابات ۸۸ و غائله پس از آن متصل شد كه با خروش و مقاومت و قیام مردم و رهبری ناكام ماند. پس بی جهت نیست در بحث مدرك محروم كردان، احمدی نژاد می گوید این یك سناریوی انگلیسی بود. در این مساله تردید نكنید. همان مقطع زمانی كه بحث مدرك تحصیلی كردان مطرح شد روابط عمومی وزارت كشور كپی مدرك تحصیلی مرحوم كردان را ساعت ۹ صبح منتشر كرد. سایت الف وابسته به احمد توكلی همان لحظه از دو واحد زیرمجموعه دانشگاه آكسفورد درباره این مدرك استعلام كرد. با احتساب اختلاف ساعت بین تهران و لندن حدود ۴ ساعت بعد پاسخ دو مركز در دانشگاه آكسفورد و نتیجه استعلام جعلی بودن مدرك مرحوم كردان روی خروجی این سایت قرار گرفت! بنده به این جریان تردید كردم. با خود گفتم مگر می شود دانشگاه آكسفورد با آن همه عرض و طول كه روزانه صدها مكاتبه با آن می شود به این سرعت جواب یك سایت فارسی زبان غیر بین المللی را بدهد آنهم نه یك خبرگزاری رسمی بین المللی شناخته شده. فكرش را بكنید یك سایت غیررسمی فارسی زبان كه فقط برای ایرانیان شناخته شده است از بزرگترین دانشگاه انگلیس به نام آكسفورد استعلام كند و دانشگاه آكسفورد هم بلافاصله در عرض ۴ ساعت به همین سایت بی نام و نشان در جهان جواب بدهد! آن موقع من در ایرنا مدیركل دفتر پژوهش بودم. ایرنا هم به عنوان خبرگزاری رسمی دولت جمهوری اسلامی ایران كه در سطح جهانی شناخته شده بود و به دهها زبان خبر منتشر می كرد و ضمنا در انگلیس هم دفتر داشت طبیعتا برای دانشگاه آكسفورد شناخته شده بود. از طریق دفتر خبرگزاری رسمی جمهوری اسلامی در لندن در خصوص ادعای فردی فرضی كه مدعی بود از دانشگاه آكسفورد مدرك دكتری دارد و قصد همكاری با دفتر پژوهش ایرنا را دارد استعلام كردم. اما هنوز كه هنوز است بعد از حدود ۴ سال دانشگاه آكسفورد به مكاتبه رسمی خبرگزاری رسمی جمهوری اسلامی پاسخ نداده است! این تاخیر ۴ ساله را كنار پاسخ ۴ ساعته آكسفورد به سایت الف قرار دهید تا خیلی از موضوعات و ارتباطات آشكار شود. شرح این ماجرا را در مقاله ای به نام «تله آكسفورد» به تفصیل نوشتم. بنابراین قطعا مرحوم علی كردان قربانی یك توطئه انگلیسی شد. اما دلیل این اتفاق چه بود؟ دلیل این بود كه مرحوم كردان مدیری مقتدر بود كه تغییر اردوگاه داد و از یك اردوگاه كه مخالف احمدی نژاد بودند جدا شد و ظرفیت مدیریتی خود را خالصانه در اختیار دولت احمدی نژاد قرار داد و پیش از رسیدن به وزارت كشور هم ماجرای قرارداد كرسنت را به نفع ملت ایران فیصله داده بود. قصه این است؛ استفاده از اسم رمز تقلب و انحراف برای براندازی احمدی نژاد. از همان زمانی كه احمدی نژاد رئیس جمهور شد در یكی از جلسات رقبای احمدی نژاد گفته شد كه احمدی نژاد اولین رئیس جمهوری است كه دو مرحله ای انتخاب شد و اولین رئیس جمهوری است كه بیش از یك دوره نمی ماند! این رویه با اتهام دروغگویی، تقلب، شایعه و فضاسازی علیه دولت ادامه داشت تا آنكه به سال ۸۸ رسیدیم كه با همین شعار تقلب آمدند ضربه آخر را بزنند اما نشد. بعد از آن بلافاصله تغییر استراتژی دادند و آمدند از ابتدای سال ۸۹ دولت را با بحث انحرافی بودن مشروعیت زدایی كنند. این پروژهای بود كه معتقدم رگ و ریشه ای انگلیسی دارد و بر اساس مدل انگلیسی كار می كند. ابتدا می خواهم به نقش انگلیس در تحولات پس از انقلاب به خصوص تحولات چند سال اخیر بپردازم. نكته اول اینكه بعد از پیروزی انقلاب نقش انگلیس را به عنوان یك پارامتر تاثیرگذار درجه اول در تحولات كشور ندیدیم و جریان های مخالف انقلاب را به طور عمده حول محور آمریكا تحلیل كردیم كه بنظر من در اینجا یك اشتباه محاسباتی صورت گرفته است . حتی مدتی پیش آقای حسین شریعتمداری در یكی از سرمقاله هایشان گفته بودند كه اصولا ضربات و دشمنی های امریكا علیه ایران با ضربات و دشمنی های انگلیس قابل مقایسه نیست كه این نگاه كاملا با نگاه رهبر انقلاب زاویه دارد. حضرت آیت الله خامنه ای در عید غدیر سال ۱۳۸۸ انگلیس را خبیث ترین دشمن خارجی ملت ایران در طول تاریخ معرفی می كنند. به قول دكتر حسن عباسی انگلیس مادر امریكاست و مقابله با امریكا بدون مقابله با انگلیس پروژه ای ناقص و ابتر است. در واقع در طول ۵ دهه اخیر آمریكایی ها در بستری كه انگلیس فراهم كرده حركت می كنند چه در تصمیم گیری ها و چه در اجرا. انگلیس در ۲۰۰ سال اخیر شبكه ای پیچیده و تو در تو از نخبگان و خواص تاثیرگذار را در ایران به خود متصل كرده است. این شبكه كه از میان روشنفكران لاییك تا از میان چهره های مذهبی از میان دانشگاهها تا از میان حوزه های علمیه از شركت های اقتصادی تا احزاب سیاسی عضوگیری كرده است در دوره های مختلف تكثیر شده و توانسته خود را باز تولید كند كه اسناد منتشر شده وزارت خارجه انگلیس دلیلی بر این مدعاست. پس از دهه سی یعنی از حدود سال ۱۳۳۹ كه دولت امینی سر كار آمد آمریكایی ها برای تعمیق نفوذ خود در ایران سعی كردند شبكه ای وابسته به خود را در میان نخبگان ایرانی ایجاد كنند. امریكایی ها در گام اول كانون مترقی حسنعلی منصور را ایجاد كردند و در گام بعدی تلاش كردند نخبگان ریشه دار انگلیسی را منزوی كنند. رقابت امریكا و انگلیس بر سر منافعشان در ایران از اینجا اوج می گیرد. در این مسیر آمریكایی ها به افشاگری علیه فراماسونرها دست زدند. تحلیل و برآورد دستگاه اطلاعاتی و امنیتی امریكا این بود كه جریان نخبگان در ایران انگلیسی است و این جریان عمدتا ریشه در لژهای فراماسونری دارد و امریكا از طریق حمله به لژهای فراماسونری می تواند این نخبگان قدیمی انگلیسی نظیر شریف امامی و حسین علا و حكیم الملك را در ایران منزوی كند. دستگاه اطلاعاتی امریكا با همین هدف پرونده فراماسونرهای ایرانی و نخبگان انگلیسی را در اختیار اسماعیل رایین قرار داد و اسماعیل رایین هم آن كتاب چهار جلدی فراموشخانه و فراماسونری در ایران را نوشت كتاب حقوق بگیران انگلیس در ایران را نوشت و نیز كتاب اسرار خانه سدان را نوشت و این پروژهای بود كه دستگاه اطلاعاتی آمریكا برای بالا كشیدن نخبگانی نظیر منصور و هویدا پیاده سازی كرد. در مقابل، انگلیسی ها هم با طراحی شاپور ریپورتر و با زیركی تمام ابتدا در اواسط دهه ۴۰ كتاب میراث خوار استعمار به قلم دكتر مهدی بهار را علیه امریكا و شركتهای نفتی امریكایی منتشر كردند و سپس از طریق انتشار و پخش كتاب و سریال دایی جان ناپلئون تلاش كردند با بكارگیری زبان قوی سینمایی كسانی كه به نفوذ و دخالت انگلیس در ایران معتقد هستند را یا مانند دایی جان ناپلئون افرادی متوهم و یا مانند مش قاسم افرادی ساده لوح جا بیندازند. در مقابل هم ماجرای دخالت انگلیس در ایران را به شوخی های رندانه شوهر خواهر دایی جان ناپلئون كه مستاجر هندی اش را به عنوان فرمانده قشون انگلیس معرفی می كرد مشابهت دهند. بنابراین كتاب و سریال دایی جان ناپلئون هدفی جز مبری كردن سیاست های انگلیس در ایران را دنبال نمی كرد و سوال شما هم نشان می دهد كه در این هدف خود كم موفق نبوده اند! جریان انگلیس در ایران آنچنان پیچیده عمل می كرد كه فقط امروز و پس از آشكار شدن اسناد گذشته می توان به پیچیدگی آنها پی برد. مثلا شاپور ریپورتر از طریق دكتر عیسی سپهبدی و مهندس شقاقی از رهبران لژ فراماسونری روشنایی چهره ای مانند مظفر بقایی را كه در افواه به عنوان عامل امریكا مطرح بود و ارتباطات نزدیكی نیز با ماموران امریكا در ایران داشت را در مسیر برنامه های انگلیس در ایران مدیریت می كند! من معتقدم همانطور كه انگلیس در دوره ملی شدن نفت توانست پدیده عجیب و پیچیده توده ای - نفتی را ایجاد كند در سالهای دهه ۴۰ و ۵۰ كه مبارزات مسلحانه در ایران اوج می گیرد از طریق شبكه پیچیده خود توانست در گروههای مسلح آن زمان چه اسلامی و چه ماركسیستی تاثیرگذار باشد و به عملیات آنها یك جهت ضدامریكایی صرف دهد. اگر شما تاریخچه مبازرات مسلحانه قبل از انقلاب را مرور كنید یعنی از زمان فعالیت گروه های موتلفه اسلامی تا حزب ملل، چریك های فدائیان خلق، مجاهدین خلق و حتی زمانیكه حزب توده كه از طریق سازمان افسران یك سری كارهای تروریستی انجام می داد، با واقعیت عجیبی روبرو می شوید و آن اینكه هیچكدام از این جریانهای مسلح در ایران هیچوقت عوامل انگلیس را در ایران ترور نكردند اما تا توانسته اند اتباع آمریكایی را زده اند! بر اساس اسنادی كه موجود است مجاهدین خلق در اواسط دهه ۵۰ حتی طرح گروگان گیری سفیر آلمان در ایران را بررسی كردند اما در هیچ یك از اسناد منتشر شده تا كنون هیچ عملیات مسلحانه ای علیه منافع انگلیس در ایران به چشم نمی خورد. برای من همواره سوال است كه چرا جریان ها مسلح پیش از انقلاب هیچوقت به سمت عوامل انگلیس نرفتند؟ و چرا اهداف آنها همیشه اتباع آمریكایی بوده است؟ آیا این شاهدی بر این ادعا نیست كه انگلیس با ابزارهای پیجیده خود می توانسته بر گروههای مسلح تاثیر بگذارد و از آنان در رقابت خود با امریكا استفاده كند؟ با این مقدمه تلاش كردم تا پیچیدگی و چندوجهی بودن رفتار انگلیس در ایران را توضیح دهم. انگلیس و امریكا تا سال ۵۷ بر سر منافعشان در ایران با یكدیگر رقابت داشتند هرچند كه در این رقابت عمدتا امریكایی ها دست بالاتر را داشتند اما پس از پیروزی انقلاب كه صحنه به هم می خورد و یك جریان ریشه دار مردمی حاكمیت را در ایران به دست می گیرد بین امریكا و انگلیس یك اتحاد نسبی علیه انقلاب مردم ایران شكل می گیرد هرچند تحلیل های آنان در مقاطعی یكسان نیست. نمودار روابط ایران و انگلیس از سال ۵۷ تا كنون در جزوهای توسط موسسه تحقیقات راهبردی منتشر شده كه خیلی مفصل است. این جزوه با استناد به اسناد فراوان نشان می دهد كه از سال ۵۷ تا كنون آمریكا و انگلیس در برخی دوره ها سیاستهای هم جهتی دارند و در برخی دوره ها از یكدیگر جدا هستند. مثلا طی سالهای ۵۷ تا ۶۳ انگلیس برخلاف امریكا رابطه اقتصادی خود با ایران را توسعه می دهد. این در حالی است كه در همین دوره آمریكا همه روابط خود با ایران را قطع می كند. از سال ۶۳ تا ۶۸ فتیله روابط اقتصادی ایران و انگلیس پایین می آید و انگلیس رفتاری مشابه امریكا را علیه ایران دنبال می كند و مناسباتش با ایران را تا سطح تعطیلی سفارتخانه اش در تهران به پیش می برد. اما از سال ۶۸ تا ۷۶ كه با دولت هاشمی رفسنجانی مصادف است، روابط ایران و انگلیس با شیب ملایم و به آرامی توسعه می یابد تا آنجا كه از سال ۷۶ تا ۸۴ و در دوران خاتمی روابط با انگلیس به شكل تصاعد هندسی و با جهشی شدید در همه عرصه های اقتصادی و سیاسی توسعه می یابد به نحوی كه با بررسی این دوره با ضرص قاطع می توان گفت كه دولت دوم خردادی خاتمی جاده صاف كن انگلیس در ایران بود. البته در زمان خاتمی ارتباط ایران با خیلی از كشورهای اروپایی گسترش یافت، اما در رابطه با انگلیس این قضیه شكل انفجاری به خود می گیرد! به نحوی كه انگلیس پس از دوم خرداد ۷۶ آشكارا سیاستی متضاد با امریكا در قبال ایران را در پیش گرفت تا آنجا كه حتی دولت انگلیس مدافع سیاست های دولت خاتمی در برابر آمریكایی ها بود. در همین جزوه كه عرض شد كدهایی بیان می شود كه نخست وزیر و وزیر خارجه وقت انگلیس سیاستی كاملا حمایتی از دولت خاتمی داشته اند. تا آنجا كه حتی پس از حوادث ۱۱ سپتامبر كه جورج بوش اعلام كرد ایران محور شرارت است، اما انگلیسی ها از سیاست خود در حمایت از دولت خاتمی دست برنداشتند و این نبود مگر آنكه دولت خاتمی به نحوی وسیع پای شركت های انگلیسی را در پروژه های مختلف و بویژه در حوزه انرژی باز كرد كه با مراجعه به ترازنامه تجاری بین ایران و انگلیس از سال ۷۷ تا ۸۳ می توانید به جهش روابط اقتصادی دو كشور در این دوره پی ببرید. خاطرتان هست بهمن ماه گذشته یكی از چهره های برجسته جریان راست تجاری در مصاحبه ای عجیب و همسو با مواضع دولت های غربی اظهار داشت كه تا ۶ ماه دیگر در ایران قحطی می شود! همین فرد سال ۸۷ در مصاحبه با روزنامه جام جم گفته بود كه كسب و كار در دولت احمدی نژاد فشل است و زمان دولت خاتمی بهتر كاسبی می كردیم. اما نكته جالب اینكه طبق اسناد منتشر شده از سوی وزارت خارجه انگلیس همین فرد در سال ۱۳۶۰ جلسات متعددی با سفارت انگلیس در ایران برگزار می كرد و به آنان مشورت می داده است! خالی از لطف نیست كه در همین رابطه به خاطره ای اشاره كنم. سال ۷۸ زمانی كه در خبرگزاری ایسنا بودم وزارت نفت قراردادی را با شركت انگلیسی رویال داچ شل امضا كرد. در آن زمان كتابی با نام «هیچكس جرات ندارد» به بازار آمده بود (الان هم هست) كه «گاری آلن» آن را نوشته است. این كتاب درباره نفوذ غرب در كشورهای مختلف است كه نشان می دهد فراماسونرها كجا هستند و كلوپ لاینز كجا قرار دارد. بخشی از این كتاب به شركت انگلیسی رویال داچ شل اختصاص دارد. این كتاب می گوید شركت انگلیسی رویال داچ شل عقبه ای صهیونیستی دارد و تاریخچه آنرا نوشته است. در همان زمان یك قرارداد دو میلیارد دلاری بین وزارت نفت دولت خاتمی با شركت انگلیسی رویال داچ شل در طرح های توسعه ای پارس جنوبی منعقد شد. من به همین مناسبت گزارشی از سوابق شركت انگلیسی رویال داچ شل كه در كتاب «هیچكس جرات ندارد» مستندات آن آمده بود، تنظیم كردم كه ساعت ۱۱ صبح روی خروجی خبرگزاری ایسنا قرار گرفت. ساعت دو بعدازظهر دكتر علی منتظری رییس وقت جهاددانشگاهی روی موبایلم تماس گرفت و گفت هر چه سریعتر به دفترش بروم. وقتی به آنجا رسیدم، آقای صحفی مدیر كل وقت روابط عمومی وزارت نفت كه بعدها معاون مطبوعاتی وزارت ارشاد شد منتظرم بود. وی از فرط عصبانیت حتی جواب سلام مرا هم نداد! دكتر منتظری (رئیس سابق جهاد دانشگاهی) گفت: آقایان وزارت نفت می گویند این گزارش كه در خبرگزاری ایسنا كار شده ضد منافع ملی است. آقای صحفی هم بلافاصله گفت نه این تفكرات انصار حزب الله است. ما یك قرارداد خوب نفتی با شركت رویال داچ شل منعقد كردیم شما رفتید آنرا هوا كردید و گفته اید اینها صهیونیست هستند! واكنش مدیركل روابط عمومی وزارت نفت دولت خاتمی كه در نقش وكیل مدافع شركت انگلیسی رویال داچ شل ظاهر شده بود برایم بسیار جالب بود. در جواب وی گفتم این مطلبی را كه نوشته ایم قبلا در كتاب «هیچكس جرات ندارد» منتشر شده است و همین پایین مقابل دانشگاه دارند آنرا می فروشند. آقای صحفی آمده بود كه به هر قیمتی خبر را حذف كند و كوتاه نمی آمد اما دكتر منتظری تا این حرف را شنید آرام شد و از انتشار خبر دفاع كرد و گفت: این اطلاعات چیز جدیدی نیست و در كتابها موجود است و بهتر است وزارت نفت مراقب طرفهای قراردادش باشد كه انگلیسی- صهیونیستی از كار درنیایند! این روند فزاینده توسعه روابط ایران و انگلیس كه در دولت خاتمی به اوج خود رسیده بود در دولت احمدی نژاد ترمز آن كشیده شد. یكی از تفاوت های اساسی احمدی نژاد با هاشمی رفسنجانی و خاتمی همین موضوع است. یعنی احمدی نژاد برخلاف هاشمی و خاتمی نه تنها تمایلی به توسعه روابط با انگلیس ندارد بلكه كاملا دست انگلیس را در دست امریكا برای ضربه زدن به انقلاب اسلامی رصد كرده و برخلاف دولت های سازندگی و اصلاحات خطر نفوذ انگلیس در ایران را جدی گرفته و با آن مقابله می كند. به همین دلیل است كه معتقدم احمدی نژاد تاوان محدود كردن منافع انگلیس در ایران را می پردازد و با توطئه های انگلیسی دست و پنجه نرم می كند. محدود كردن حضور شركتهای انگلیسی در قراردادهای حوزه نفت و گاز و انرژی كه در سال های اخیر منعقد شده است. شركت انگلیسی رویال داچ شل كه در زمان خاتمی یكه تاز صنعت نفت ایران بود اكنون یكی از شركت هایی است كه در دولت احمدی نژاد فعالیتش در ایران كاملا متوقف شده است. سال ۸۹ هم مهندس محرابیان وزیر وقت صنایع و معادن در دستورالعملی ویژه به تمامی سازمانها و شركتهای صنعتی و معدنی تحت پوشش وزارت صنایع و معادن دستور داد كه ارتباط خود را با شركتهای انگلیسی قطع كنند. مطمئن باشید اگر شركتهای انگلیسی در ایران زمینه فعالیت داشتند به هر قیمتی كه بود در ایران می ماندند. مانند دوران پس از یازده سپتامبر كه به امریكا دهن كجی كردند و دعوت دولت خاتمی را بی پاسخ نگذاشتند و در توسعه منابع نفتی و درآمدی ایران كه به زعم امریكایی ها محور شرارت! بود مشغول به كار شدند. من معتقدم حساسیت هایی كه در حال حاضر در خصوص شركت های انگلیسی وجود دارد نتیجه اقدامات احمدی نژاد است كه سرشاخه ها را تحریك كرده است. بخش زیادی از حملاتی كه به احمدی نژاد می شود مربوط به همین خطی است كه وی آنرا شناسایی كرده و به تبع آن منافع انگلیس در ایران را محدود ساخته است. البته بنظرم باید به موضوع اشغال سفارت انگلیس در سال گذشته با دیده تردید نگاه كرد. من مشابهتی عجیب بین این اقدام و اشغال منزل «سدان» نماینده شركت نفت انگلیس در زمان نهضت ملی شدن نفت می بینم. خانه آقای «سدان» در تهران با یك روش بسیار پیچیده اشغال شد. بعدها مشخص شد كه این اقدام با تحریك امیر حسین پاكروان، كارمند شركت نفت انگلیس انجام شده است. بخشی از اسناد خانه سدان توسط مظفر بقایی چهره مرموز دهه ۳۰ و ۴۰ منتشر شد و جنجال بزرگی به پا كرد و از طریق این اسناد بسیاری از فعالین ملی شدن صنعت نفت حتی برخی از دستیاران مرحوم مصدق متهم به ارتباط با انگلیس شدند. امروزه، اصالت این ماجرا مورد تردید جدی است و بسیاری از محققین، از جمله یرواندآبراهامیان، اسناد خانه سدان را جعلی یا دستكاری‏ شده می ‏دانند. به عبارت دیگر، اصل اسناد دستمایه قرار گرفته و اسامی و مواردی كه مورد نظر بوده به اسناد افزوده شده است. سال گذشته نیز از گوشه و كنار شنیده می شد كه قرار است پس از اشغال سفارت انگلیس در تهران اسنادی ساختگی از داخل سفارت علیه دولت و نزدیكان رییس جمهور منتشر شود تا بتوانند آنها را با برچسب انگلیسی متهم كنند كه خوشبختانه با تدبیر رهبر معظم انقلاب و هوشیاری دستگاه های امنیتی كشور این اتفاق روی نداد. البته سال گذشته برخی از جوانانی كه در اشغال سفارت انگلیس حضور داشتند با نیت خالص رفتند ولی معتقدم كه برخی جریان های مرموز یك سناریوی طراحی شده با هدف ضربه زدن به دولت را آماده كرده بودند كه خوشبختانه با درایت رهبر معظم انقلاب به هدف خود دست نیافتند. نمی خواهم كسی را به انگلیسی بودن متهم كنم. منتها تاثیرگذاری این جریان بالاست. در زمان نهضت ملی شدن نفت انگلیسی ها یك استراتژی را پیش بردند و آن استراتژی این بود كه بیایند مصدق را به عنوان آدمی كه منحرف است و جاده صاف كن كمونیسم در ایران است معرفی كنند. یعنی این توهم را ایجاد كنند كه مصدق یا خودش با توده ای ها بسته یا آن كه توده ای ها از ضعف و سادگی مصدق سوء استفاده می كنند و قدرت می گیرند. آنها این سناریو را اجرا كردند و تا حد زیادی هم موفق شدند، اما اگر آن زمان كسی با دقت اتفاقات را رصد می كرد متوجه می شد كه یكی از دشمنان جدی مصدق همین حزب توده بود. این وضعیت در دوره كنونی نیز به نوعی دیگر گریبانگیر دولت احمدی نژاد شده است. در این دوره و در یك سلسله عملیات پیچیده می گویند كه احمد نژاد با جریان های انحرافی در ارتباط است. نمونه این كار را دستگاه های امنیتی انگلیس اوایل دهه ۳۰ در ایران اجرا كردند. مشروعیت زدایی یكی از روش هایی است كه استعمار پیر از آن برای رسیدن به اهداف خود استفاده كرده است و مبنای آن این است : برای آن كه شخص یا جریان مورد نظر از بالا به پایین كشده شود باید ریشه های مشروعیت او را بزنید . به نظرم مدل اجرا شده علیه احمدی نژاد كه همكاران نزدیكش را با برچسب جریان انحرافی مشهور كردند كاملا بر اساس مدلهای جنگ روانی انگلیسی طراحی شد و عده ای هم ناآگاهانه و ناخواسته وارد این بازی شده اند. خود احمدی نژاد هم اعتقاد ندارد كه دولتش بی نقص است اما هر ناظر آماتوری هم با دیدن این صحنه به سادگی می فهمد كه هدف از این پروپاگاندای جریان انحرافی اصلاح نقاط ضعف دولت است یا مشروعیت زدایی از دولت؟! هر پروژه عملیات روانی كه قرار است اجرا شود باید از یك موضوع پیش پا افتاده شروع شود و آنرا به مرور بزرگ كند. به هر حال هر سیستمی چه در زمان مصدق و چه در زمان احمدی نژاد نقاط ضعفی داشته است، اما این كه به طور ناگهانی و با این ابعاد وسیع این گونه حمله می كنند و نقاط ضعف را بزرگ نمایی می كنند تنها به دنبال یك هدف هستند و آن مشروعیت زدایی از احمدی نژاد است. به بعضی از دوستان مدعی اصولگرایی كه دو سال است با حرارت علیه احمدی نژاد سخن می گویند پیشنهاد می كنم برخی سخنان خود در اردیبهشت و خرداد ۸۸ كه در تجلیل از احمدی نژاد گفته اند را مرور كنند و دراین چرخش ناگهانی خود علیه احمدی نژاد تاملی داشته باشند شاید كمی خنك شوند چون قطعا رفتار دیروز و امروز آنها مورد قضاوت مردم و نخبگان قرار خواهد گرفت.