پربازدیدترین ها

کد خبر: 192569 ۱۰:۱۰ - ۱۳۹۵/۰۱/۰۵

نهمین برگ از آثار تاریخی،مذهبی ودیدنی شهرستان سرپل زهاب ؛

پادگان ابوذر زخمی کهنه از دفاع مقدس دردل سرپل زهاب / میعادگاه شهدای دفاع مقدس پذیرای رهروان شهداست

بازی دراز 1404: پادگان ابوذر زخمی کهنه به جامانده از جنگ تحمیلی دردل شهرستان که زمانی میعادگاه شهدای عظیم الشانی بوده است امروز پذیرای رهروان شهدامیباشد.

 پادگان ابوذر زخمی کهنه از دفاع مقدس دردل سرپل زهاب / میعادگاه شهدای دفاع مقدس پذیرای رهروان شهداست

به گزارش بازی دراز، پادگان ابوذر در ضلع شرقی دشت سر پل ذهاب قرار دارد. می گویند: پادگان ابوذر در حدود سال های 44 تا 47 ساخته شده و در اختیار تیپ 3 شاهین از لشگر 81 زرهی کرمانشاه قرار گرفت. این پادگان به پادگان شاهین و سرپل ذهاب نیز شهرت دارد. ساختمان های 5 طبقه پادگان به صورت دوقلو ساخته شده است. درست به مانند پادگان دوکوهه در جنوب.
در روزهای آغازین جنگ، این پادگان شاهد صحنه های زیبایی از رشادت و پایمردی بود. پادگان ابوذر بر خلاف پادگان دو کوهه در جنوب، بر بدن خود تیر و ترکش های بسیاری را به یادگار دارد و خود از نزدیک شاهد رزم بی امان بزرگ مردان عاشق بوده است. در روزهای آغازین جنگ، نیروهای ارتش بعث همزمان با حرکت به سوی قصرشیرین و محاصره آن، از بخشی از حوزه سرزمینی این شهرستان گذشته بودند. به استناد بند یکم اطلاعیه شمارة 54 ستاد مشترک ارتش جمهوری اسلامی ایران، در منطقه باویسی ارتش عراق با نیروهای زرهی چند بار به داخل خاک ایران نفوذ کرده و قصد قطع ارتباط سرپل ذهاب و قصر شیرین را داشته است که تا سوم مهرماه (1359) موفق به این کار نشده است. پس از درهم شکستن خطوط اول نبرد و گذر از باویسی و گردنو که از مدت ها قبل و همزمان با آغاز تحرکات و تجاوزات مرزی در مرز شهرستان قصرشیرین، این منطقه نیز همواره دستخوش ناامنی و دست اندازی دشمن گردیده بود، تانک های دشمن دشت ذهاب را در نوردیده و راه سر پل را در پیش گرفتند، اما در مسیر با مقاومت های سرسختانه نیروهای بومی منطقه مواجه شدندکه یکی از کانون های مقاومت در روستای زرین جوب و سه راهی آن شکل گرفت. از چند روز قبل، کسانی که قدرت برداشتن سلاح داشته اند به سپاه پاسداران مراجعه و خواهان مسلح شدن بودند که پاسداران انقلا ب با آغوش باز آنها را پذیرفته و در حد وسع و توان مسلح می نمایند. هسته های مقاومت مردمی در سر پل ذهاب آماده دفاعی جانانه شده بودند.
ارتش دشمن فاصله خود را با شهر کمتر می کند و این موضوع نشان می دهد که مقاومت ها در روستاها و دشت هموار اطراف سرپل ذهاب در هم شکسته شده و تدبیر آن است که بیشترین توان برای دفاع از جلوگیری از سقوط شهر به کار گرفته شود. ارتش بعث عراق سودای اشغال سرپل ذهاب را در سرداشت. غافل از آن که در دشتی نسبتاً باز قرارگرفته و موقعیت جغرافیایی منطقه به او اجازه محاصره این شهر را نمی دهد و از همه مهمتر مدافعان این شهر از آمادگی خوب تری برخوردار بوده و جنگنده های نیروی هوایی و تیزپروازان هوانیروز نیز برای پشتیبانی مدافعان شهر از فضا و قدرت مانور بهتری برخوردار بودند.
نیروهای پیاده تحت حمایت وسیع و همه جانبه یگان های زرهی ارتش عراق، روستاهای دشت ذهاب را پشت سرنهاده و راه سرپل را در پیش گرفتند و سربازان اشغالگر برای نیل به مقصود به دو شاخه تقسیم شدند: یک دسته راه سرابگرم را در پیش گرفتند و گروه دیگر در محور شهرک قره بلاغ درگیر شدند. در شهرک قره بلاغ و پل داداش خان نبردی سخت در جریان است. دشمن فشار نظامی خود را در محور شهرک قره بلاغ به سرپل افزایش داده تا شهر را تصرف نماید. در صورت تحقق این موضوع، طبیعتاً روحیه مدافعان سایر محورها وحتی جبهه گیلان غرب تضعیف خواهد شد. اشغالگران به شهر وارد می شوند؛ منتهی فقط در خیابان اصلی توان و قدرت حرکت دارند. زیرا کوچه ها و خیابان های دیگر شهر در دست مدافعان است. مقر سپاه پاسداران هدف شلیک گلوله مستقیم تانک قرار می گیرد. رزمندگان شجاع از چند طرف تانک ها و نیروهای دشمن را مورد حمله قرار داده و فرماندهان بعثی که خود را در محاصره می بینند، خیلی زود مجبور به صدور فرمان عقب نشینی می گردند. چنین شد که متجاوزان ساعاتی بیش توان حضور در سر پل ذهاب را نیافتند و دیری نپایید که مدافعان شهر با فداکاری و از خودگذشتگی، ارتش تا دندان مسلح بعث را به عقب نشینی تا پارک فلاحت در حاشیه شهر وادار نمودند.
در همان زمانی که در این محور جنگ به شدت ادامه داشت، در محور دیگر، یعنی سرابگرم، پل داداش خان نیز درگیری سختی در جریان است و مدافعان در تلاش اند تا ضمن جلوگیری از پیشروی متجاوزان به طرف شهر و همچنین دستیابی به ارتفاعات مهم و استراتژیک دانه خشک، آنان را مجبور به عقب نشینی کنند و چنین نیز کردند و تانک ها و نفربرها و نیروهای پیاده در منطقه ریخک و آب باریک موضع گرفتند. در این پیکارها عقابان تیرپروازی چون شهید شیرودی و همچنین علاوه بر مدافعان مردمی و بچه های سپاه، رزمندگان تیپ 3 زرهی ابوذر رشادت و از خودگذشتگی را به اوج رسانیده و نقشی بی بدیل ایفا کردند. در صورتی که ارتفاعات دانه خشک توسط ارتش عراق تصرف می شد، موقعیت پادگان ابوذرکه مقر تیپ 3 زرهی لشکر 81 کرمانشاه است در دید و تیر مستقیم متجاوزان و در نهایت در خطر حتمی سقوط قرار می گرفت. بنابراین با درایت فرماندهان جنگ و رشادت مدافعان، صحنه پیکار به خارج از شهر منتقل گردید. نیروهای آرپی جی زن و تیز پروازان هوانیروز ارتش جمهوری اسلامی ایران، تانک های ارتش بعث را مورد هدف قرار داده و آنها را یکی پس از دیگری منهدم و به آتش کشیدند.
فرماندهان بعث که نیروهای تحت امرشان را با خیال راحت به منطقه گسیل داشته بودند و چنین وضعیتی را پیش بینی نمی کردند، در کمال ناباوری شاهد انهدام ادوات زرهی و کشته شدن نیروهای پیاده خود بودند. نبرد سخت تن با تانک به اوج خود رسیده بود. سربازان تا دندان مسلح ارتش بعث توان مقابله با اراده و مقاومت مدافعان سر پل ذهاب را نداشتند و راهی جز عقب نشینی برای شان باقی نمانده بود. ارتش عراق به دومین ناکامی خود تن در داد و به طرف شهرک زراعی و سپس شهرک المهدی(عج) عقب نشست. اما قوای اسلام به این مقدار بسنده نکرده و درصدد بودند تا فاصله متجاوزین را با شهر بیشتر نمایند و لذا به نبرد ادامه داده و ارتش بعث برای سومین بار مجبور به عقب نشینی به سمت ارتفاعات قلاویز شد. ارتش عراق از محل ارتفاعات، مناطق مختلف شهر را زیر آتش سنگین توپخانه قرار دادند. رزمندگان اسلام با کمترین امکانات و بدون هیچ پشتوانه ای در شهرک المهدی (عج) یعنی درست در چند صدمتری دشمنی که از نظر نظامی به پیشرفته ترین سلاح ها و از نظر لجستیکی و تدارکات در اوج آمادگی رزمی به سر می برد، مستقر گردیده و پیشروی دشمن را سدکردند. نیروهای اشغالگر از روز چهارم تا دوازدهم مهرماه سال 59 چندین مرتبه به قصد تصرف و اشغال شهر سرپل ذهاب با پشتیبانی همه جانبه توپخانه و خمپاره انداز و نیروی هوایی اقدام به عملیات نظامی نمود، اما هر بار ایستادگی و پایمردی جانانه مدافعان شهر، آنان را وادار به پذیرش ناکامی و عقب نشینی کرد. مدافعان سرپل ذهاب در هفتم مهر ماه با حمایت نیروی هوایی و هوانیروز ارتش جمهوری اسلامی ایران حمله ای به منظور خارج نمودن ارتفاعات قراویز و همچنین حرکت به سوی قصرشیرین و آزاد سازی این شهر را آغاز کردند که به دلیل قرار گرفتن متجاوزان در نقاط استراتژیک وارتفاعات و همچنین در اختیار داشتن صدها تانک و نفربر و ده ها گردان پیاده، موفق به این کار نشدند.
علی رغم پایمردی و رشادتی که فرزندان برومند سر پل ذهاب در جلوگیری از سقوط شهرشان و همچنین عقب راندن دشمن به خرج دادند، اما نباید فراموش کنیم که هم از محور قلاویز و هم از ارتفاعات بازی دراز، شهر سرپل ذهاب و دشت های قلعه شاهین، به شیوه و پاطاق زیر دید و تیر مستقیم دشمن قرارگرفت و این موضوع تا زمان عقب نشینی آنان در خرداد ماه سال 61 ادامه یافت و خسارات فراوانی بر اماکن مسکونی، باغات و کشتزارهای مردم منطقه وارد آمد.
برای پی بردن به وضعیت بحرانی آن مقطع و میزان حملات و آتش پرحجم دشمن، یک نمونه گزارش روزنامه های بیستم مهر ماه سال 59 ذکر می شود. بر اساس این گزارش در هر دقیقه 15 گلوله توپ دشمن بر شهر سرپل ذهاب و حومه فرود می آید؛ یعنی در هر ساعت نه صد گلوله به سوی محله های مختلف شهر و اطراف آن شلیک گردیده است. آنان که در معرکه های آتش و خون حضور داشته اند نیک می دانند که انفجار نه صد توپ در یک ساعت یعنی چه و چه غوغا و آتشی برپا می کند. واقعاً دل شیر و مرد میدان می خواهد تا در این گونه آوردگاه ها که تیر و ترکش و دود و آتش زمین و آسمان را پوشانیده، محکم و استوار پایداری کرد؛ اما فرزندان این مرز و بوم با تکیه بر سلاح ایمان و شهادت، حتی توپ ها و تانک ها را نیز خسته و ناکارآمد نمودند. فشار نظامی و حملات توپخانه ای و بمباران ها چنان شدت یافت که ماندن غیر نظامیان در شهر سرپل ذهاب به هیچ وجه صلاح نبود و مردم خانه و کاشانه خود را رها نمودند و اموال آنان چه در منازل و چه مغازه ها بلاصاحب رها گردید و بسیاری از آنها طعمه حریق و انهدام ناشی از فرود توپ ها و بمب ها شد.
بچه های فداکار سرپل ذهاب به هنگام دفاع در روزهای آغازین جنگ و ماه ها و سال های بعد، کاملا در دشت باز قرار داشتند و دشمن در ارتفاعات موضع گرفته و مستقر بود. در چنین موقعیتی دفاع نمودن ایستادگی در برابر دشمن کاری بزرگ و مثال زدنی است که مدافعان سلحشور سرپل ذهاب (سپاه تیپ 3 ابوذر، نیروهای رزمنده مردمی، بچه های ژاندارمری) آن را به بهترین وجه ممکن انجام دادند و هرگز اجازه نفوذ دشمن به دژ دفاعی خویش را ندادند.
گروه های متعددی در روزهای اولیه جنگ در پادگان ابوذر شکل گرفتند و ضربات مکرری بر پیکر نیروهای بعثی وارد آوردند. از دشت ذهاب و کوره موش تا بان سیران و تنگ حاجیان و قراویز و ارتفاعات بازی دراز و افشارآباد (فتی افشار) تا ارتفاعات دانه خشک و... صحنه حضور رزمندگان گیلان غربی، سرپل ذهابی و قصر شیرینی و نبرد آنان با نیروهای دشمن بود. این مقاومت ها باعث گردید تا خطوط جبهه تثبیت و به مرور زمینه حملات برنامه ریزی شده رزمندگان جان بر کف فراهم گردد.
پادگان ابوذر شاهد بیشترین رشادت ها بود! زیرا خود از نزدیک شاهد تمام ماجرا ها بود. هنوز هم پادگان ابوذر با همان تن زخمی برقرار است و همچون نسلش غریب!
برای رفتن به پادگان ابوذر باید از تنگه مرصاد به سمت اسلام آباد رفت و از آنجا به کرند و پس از تنگه پاتاق، حدود بیست کیلومتر مانده به شهر سرپل ذهاب، به پادگان می رسی؛ هرچند که دیگر این روزها به پادگان شبیه نیست، بلکه بیشتر به بنایی زخمی می ماند که از گوشه گوشه آن مظلومیت می بارد.
پادگان ابوذر هنوز هم به مانند نسل واقعی جنگ در مظلومیت به سر می برد.
در روزهای آغازین جنگ، این پادگان شاهد صحنه های زیبایی از رشادت و پایمردی بود. پادگان ابوذر بر خلاف پادگان دو کوهه در جنوب، بر بدن خود تیر و ترکش های بسیاری را به یادگار دارد و خود از نزدیک شاهد رزم بی امان بزرگ مردان عاشق بوده است.
گروه های متعددی در روزهای اولیه جنگ در پادگان ابوذر شکل گرفتند و ضربات مکرری بر پیکر نیروهای بعثی وارد آوردند. از دشت ذهاب و کوره موش تا بان سیران و تنگ حاجیان و قراویز و ارتفاعات بازی دراز و افشارآباد (فتی افشار) تا ارتفاعات دانه خشک و... صحنه حضور رزمندگان گیلان غربی، سرپل ذهابی و قصر شیرینی و نبرد آنان با نیروهای دشمن بود.
انتهای پیام/