پربازدیدترین ها

سرویس: اجتماعی کد خبر: 214348 ۱۲:۱۶ - ۱۳۹۶/۱۱/۰۸

یادداشت:

سرپل ذهاب در جدال زلزله است/ میسازمت سرزمین نوادگان ماد

بازی دراز1404: سرپل ذهاب ، مرز و بومی آمیخته با پیشنه ا ی فرهنگی به بلندای زاگرس، به خروش الوند و ممهور به نقوش آنوبانینی و گودرز، آمیخته با تاریخ به واسطه طاق گرا و قلعه گبری و دکان داوود. شهری که از باتیر و حلوان و کالمانو و خسروشاد، خود را به سرپل ذهاب رسانید تا یک بار دیگر در تاریخ ۱۳۹۶/۸/۲۱ در ساعت ۲۱:۴۸ دقیقه به واسطه زلزله ۷/۳ دهم ریشتری لرزه بر پیکره ی استوارش بیفتد.

سرپل ذهاب در جدال زلزله است/ میسازمت سرزمین نوادگان ماد

به گزارش بازی دراز، اینجا سرپل ذهاب است، مرز و بومی آمیخته با پیشنه ا ی فرهنگی به بلندای زاگرس، به خروش الوند و ممهور به نقوش آنوبانینی و گودرز، آمیخته با تاریخ به واسطه طاق گرا و قلعه گبری و دکان داوود. شهری که از باتیر و حلوان و کالمانو و خسروشاد، خود را به سرپل ذهاب رسانید تا یک بار دیگر در تاریخ ۱۳۹۶/۸/۲۱ در ساعت ۲۱:۴۸ دقیقه به واسطه زلزله ۷/۳ دهم ریشتری لرزه بر پیکره ی استوارش بیفتد.

 

زلزله بود دیگر!!! حکم ذاتیش تخریب است و آوار و ویرانگری، مقوله ای هولناک و دلخراش که شهری را به ویرانی کشید و مردمی را در داغ عزیزانش به مصیبت نشاند.

 

آمد و با قدرت هر چه تمام تر خانه ها را ویران، فولادها را کمان، و بناهای وزین را جابجا نمود. شهری که به آرامی، زخمهای پیکرش از ترکش توپ و خمپاره و بمباران رو به التیام بود، به ناگاه بار دیگر زخمش به واسطه این پدیده هولناک دریده شد. دریده شد تا مردمان این شهر مخروبه از زیر سقف خانه هایی که هر یک از خشتهایش با هزاران امید و خون دل بنا نهاده شده بود، از سقفی گرم و ایمن به چادری سرد و بی روح کوچی بس دلخراش را متحمل گردند.

 

در این دیار مظلوم اشک بر گونه های مردمانش یخ بست تا بار دیگر دل هر انسانی از غم مصیبت این شهر به درد آید. هیاهویی بر پا شد، انگار تاریخ یک بار دیگر کمر به نگارشی اندوهگین در این سرزمین بسته بود، انگار قرار بود اتفاقی شوم شهر تاریخی و باستانی سرپل ذهاب را در خود غوطه‌ور سازد. در گرد و غبار این شهر وسعت دید چشمان روز به روز کمتر و کمتر می‌شد. طوری که دیگر قلوب از شدت انکثار، توان تپیدنِ به مهر را نداشت. صورتهایی که سال‌ها در پس نقابی مستتر بود و به یکباره در دل گذر زمان هویدا شد. در پس بایدها و نبایدها افکار شومی نمایان گشت که شاید تا قبل از این رخداد فکرش هم در سرها خطور نکرده بود. آری زلزله با بی رحمی بر این شهر تازید. کاری نداریم که چه معایبی همراهش، و چه محاسنی نویدش بود.

 

مهم این بود که شهر را چگونه تعبیر نماید.

تمامی اینها مقدمه ای بود برای بیان جملاتی که امید است آویزه گوش کسانی گردد که به خواسته یا ناخواسته کمر به مخدوش کردن چهره ی زیبای این شهر بسته اند.

اینجا سرزمین نوادگان ماد است. سرزمینی که در دل تاریخ نشان از فرهنگی کهن به درازای هزاران سال دارد.

به استناد تاریخ در این دیار کهن ، مردمی زندگی کرده اند، به نام ملت کورد، که همواره مفتخر به دفاع از المانهای انسانیت و ترویج فرهنگی ناب، شهره ی خاص و عام بوده اند.

 

اینجا مأوای دلیر مردان و شیر زنانی است که تربیت بانو ماندانا را که مهمترین عامل شکل گیری شخصیتی جاودانه به نام کورش بود را با خود به همراه دارند. در این دیار متمدن جایی برای شکستن هنجارها و صحنه ای برای خمیه شب بازیهای ناپاک وجود ندارد.

 

مردمان شریف و عزتمند این شهر باستانی همواره با افتخار، در طول سالیان متمادی با شرافت و سربلندی هرچه بیشتر، به گذران زندگی و معیشتی آبرومندانه مشغول بوده‌اند و هیچگاه آسایش و رفاه را به عزت و افتخار ترجیح نداده اند.

 

سرپل ذهاب زلزله زده است، اما فرهنگ زده نیست. نیازمند است، اما تکدی نمی کند. آواره است، اما بی حیا نیست. زخمی است، اما بی جان نیست. مظلوم است، اما بی عار نیست.

 

آری، زلزله به زعم توان و قدرتش خانه های این مردم را جابه‌جا و ویران نموده است، اما ضعیف تر از آنست که بتواند انسانیت و عزت و سربلندی مردم این مرز و بوم را بر سرشان آوار کند. اینجا اگر بی مهری ها اشک را بر گونه های کودکانش روانه کرده است، اما همین اشک‌ها درختان تنومند استقامت را در این دیار مظلوم آبیاری خواهد کرد. اینجا مردمش گدایی نمی کنند. اینجا ذلت و خواری سقفی برای ماندن ندارد. اینجا نمی توان مقاومت را دل مردمانش نا مقاوم کرد. اینجا دریای خروشان همت است و توانستن. اینجا تلالو نور امید است و روشنایی. اینجا جولانگاه عشق است و ایثار. اینجا همان جایی است که هیچ نیت پلیدی یارای مخدوش کردن چهره زلالش را نداشته و نخواهد داشت.

 

بدان.! اگر برای بدنامیِ نام عزیزتر از جانش آمده ای راه را غلط و آدرس را اشتباه آمده ای. دور بزن و برگرد که اینجا جای شغالان و روباه صفتان نیست.

و اما!!!

قسم به پیچش زلفان زلال پیران، قسم به صفای سراب گرم و سراب ماراب، قسم به سراب قلعه شاهین و سراب ذهاب، قسم به شالان و زلال ریجاب، قسم به سراب گیلان غرب و سراب دالاهو، قسم به کانی صفر و تمامی آبهای زلالت، هرگز نخواهیم گذاشت که آلوده دست نا اهلان شوی.

«دوباره می‌سازمت»

 

نویسنده: عبدالرضا کمری