بازی دراز 1404/صبحی دیگر و دیدار دوباره با خورشیدهایی که از غرب کشور طلوع کردند. اینبار در خانقاه عرفان واقعی عارفان؛ بازی دراز. فضیلتی نصیبمان شد تا بتوانیم خود را به یادمان شهدای گمنام بازی دراز برسانیم. جادهای خاکی در نظر گرفته شده بود تا مسیر برای عبور راحتتر شود. مقداری از راه با خودرو طی شد. مسیری را هم باید پیاده طی میکردیم. نفسمان برید. در طول راه به این میاندیشیدم که چگونه در شب و در زیر آتش دشمن عملیات بازی دراز صورت گرفت؟ اما پاسخ سوالم را شهید آوینی داد. اهل ظاهر در جنگ جز سختی و مرگ نمی بینند اما اهل دل دفاع را دری از درهای بهشت میدانند که خداوند جز بر اولیای خویش نمیگشاید. بهترین تعبیر را درباره بازی دراز شهید بهشتی به کار برد؛«عرفان واقعی خانقاهش بازی دراز است.»

وقتی که وارد منطقه میشوی در حالی که گرد راه بر چهرهات نشسته است سه مزار شهیدی را میبینی که گمنامی را برای خود برگزیدند. دیگر هیچ چیز جز گریه تو را آرام نمیکند. شاید دیگر بازی دراز بیش از پیش به خانقاه عارفان تبدیل شده است. این را میتوان از چشمان اشک آلود مسافران بلندیهای عرفان دریافت کرد. هرکس به گوشهای رفته و با خودش خلوت میکند. تفسیر «من عرف نفسه فقد عرفه ربه» را میتوان در بازی دراز یافت. لنزهای دوربین عکاسان و فیلمبرداران نمیتواند زیبایی احساس را به تصویر بکشد. اصلا مگر میتوان خلوت عابد با معبود را با چشم ظاهر نگریست!؟ خون شهید شرمنده کرده است نور خورشید را و شاید به همین دلیل است که خورشید توان طلوع از غرب را ندارد. شمسههای نور خون شهید روشن میکند آینده بشریت را و هدایت میکند انسان را به سوی نور الهی.
دشمن از بازی دراز برای دیده بانی استفاده میکرد. موقعیت بازی دراز به گونهای بود که به شهرهای دیگر تسلط کامل داشت و این برای ارتش بعث با اهمیت بود. عملیات بازی دراز در تاریخ 1/2/1360 شروع شد. پشتیبانی هوانیروز ارتش و در راس آنها شهید علی اکبر شیرودی باعث شد تا دشمن نتواند منطقه را دوباره تصرف کند.
