| خط سیاسی سازش سعی دارد در درون نظام؛ دست به یک باج خواهی بزرگ بزند. این سیری است که به یک گزاره توهّمی ختم می شود: که "تنها راه برون رفت از بحران؛ مذاکره با آمریکاست!". |
بر این اساس وی علیرغم اینکه طیّ تبلیغات انتخاباتی اش گفته بود: «برای مشکلات اقتصادی، فرهنگی، سیاسی، اجتماعی و سیاست خارجی، برنامه یک ماهه و 100 روزه نیز وجود دارد. ما می توانیم در زمان کوتاه تحوّل اقتصادی بوجود آوریم و با ایجاد یک دوره تنفّس مشکلات را حل کنیم.» (برنامه انتخاباتی «با دوربین»- شبکه 1 سیما- 7/3/1392)؛ امروز و بعد از سپری شدن فصل انتخابات، بحث های دیگری را مطرح می کند. «روحانی» در دیدار با نمایندگان مجلس در «بهارستان» در این رابطه می گوید: «دولت در شروع کارش در 100 روز اوّل، تلاش خواهد کرد واقعیّات کشور را به مردم، مقام معظّم رهبری و نمایندگان ملّت عرضه کند. دولت آینده خواهد گفت چه چیزی را تحویل گرفته و با چه چیزی مواجه است و راه حل را چگونه می بیند!» (23/4/1392). همه گیر شدن این احساس که کشور در وضعیت فرابحرانی قرار دارد، در حال حاضر در دست پیگیری توسّط نزدیکان رئیس جمهور جدید است. از این جمله می توان به گفتگوی تهدیدآمیز «اکبر ترکان» با هفته نامه «آسمان» اشاره کرد که می گوید: «وضعیت اقتصادی کشور خراب تر از تصوّر قبلی ماست. منتها من ترجیح می دهم، اگر آقای دکتر «روحانی» صلاح دیدند؛ خودشان در این باره اظهارنظر کنند.» («وضع خراب تر از آن است که تصوّر می کردیم»- شماره 50- 22/4/1392) همچنین «عیسی کلانتری» می گوید: «آقای روحانی نه حضرت موسی است و نه حضرت عیسی که معجزه کند و اقتصاد ایران را یک شبه زنده کند. چهار سال طول میکشد که تازه به وضعیت 84 برسیم.» (گفتگو با پایگاه خبری- تحلیلی «فرارو»- 22/4/1392). گام بعدی این عملیات روانی مبتنی بر سیاه نمایی از وضع موجود، ترسیم تنها راه حل برون رفت از بحران است؛ راهی که از نظر برخی فقط از کاهش تحریم ها و تعامل با دنیا می گذرد.
به موازات اینکه نگاهِ تیم مستشاری رئیس جمهور به سمت سیاه نمایی از وضعیت فعلی کشور نیل پیدا می کند، در خارج مرزها نیز نسخه های آمریکا برای مواجهه با دولت جدید در حال تغییر مفهومی و بروز شدن است. در همین رابطه شاهد ایجاد مسیر هوشمندی از "مذاکره- فشار" بدست نهادهای مختلف آمریکایی در برابر «دولت تدبیر و امید» هستیم. این مسیر یک سناریوی سینوسی است که بطور مداوم و یکی در میان، مذاکره (هویچ) و فشار (چُماق) را پُررنگ و کم رنگ می کند. البتّه انتخاب یک حرکت سینونسی و پاندولی در ابتدای کار «دولت یازدهم» قطعاً بی جهت نیست زیرا این حرکت بالا و پایین بیتشر می تواند، عزم و اراده طرف مقابل را سُست کند.
بر این اساس درست زمانی که کارشناسان نزدیک به محافل دست چپی وزارت خارجه به هیچ وجه انتظار عملیاتی شدن تحریم های جدیدی را نداشتند، ناگهان خبر اجرای موج جدید تحریم ها توسّط «رئیس جمهور آمریکا» همه آنها را وارد شوک کرد، این تحریم ها علیه بخش انرژی، کشتیرانی و کشتی سازی به اجرا در می آمدند (7/4/1392).
در همین رابطه پایگاه خبری- تحلیلی «دیپلماسی ایران» (وابسته به «صادق خرّازی» و چپی های وزارت خارجه)نوشت: «این در حالیست که حدود یک ماه تا تحلیف «روحانی» باقی مانده و کارشناسان معتقد بودند دست کم در این مدّت و تا زمانیکه «روحانی» بتواند در سیاست خارجی نفوذ کند، نباید تحریم های جدیدی را علیه ایران اعمال کرد. مقامات عالی دولت «اوباما» می گویند تحریم های جدید، فشار را بر طیف گسترده تری از مقامات و شرکت های ایرانی افزایش می دهد. «وال استریت ژورنال» نیز در این رابطه نوشت: «تحریم های جدید نشان می دهد که آمریکا برای حفظ فشار و محدودیت ها بر اقتصاد ایران آمادگی دارد. آمریکا در حالی خواستار تحریم ها شده که بسیاری از رأی دهندگان به «روحانی» از او توقّع دارند گامی در جهت لغو تحریم ها بردارد.» (8/4/1392).
چند روز بعد از به کار گیری این اهرم فشار امّا اهرم مذاکره فعّال گردید، چرا که «ویلیام هیگ» (وزیر خارجه انگلیس) در اظهاراتی که مورد توجّه محافل رسانه ای قرار گرفت؛ گفت: «ما برای بهبود تدریجی روابط با ایران آماده هستیم امّا هیچ کس نباید به عزم راسخ ما برای جلوگیری از گسترش سلاح های هسته ای شک داشته باشد. ما از دولت جدید ایران می خواهیم که پاسخی جامع به پیشنهاد 5+1 برای ایجاد اعتماد دهد.» (20/4/1392).
مشابه همین اظهار نظر بلافاصله توسّط یک مقام بلندمرتبه آمریکایی شنیده شد، پایگاه معتبر «المانیتور» - وابسته به اندیشکده «شورای آتلانتیک» وابسته به «ناتو»- در این رابطه نوشت: «یک مقام آمریکایی روز جمعه گفت: ما همه متوجّه لحن مثبت «روحانی» و اظهارات او پس از انتخابات شده ایم. ما از سخنان مثبت «روحانی» خرسندیم امّا آنچه بدنبال آن هستیم، اقداماتی است که نشان دهنده تمایل به تعامل جدّی با 5+1 است. سخن گفتن کافی نیست، ما به پاسخی واقعی نیازمندیم ... ما معتقدیم پیشنهاداتِ «آلمانی» پیشنهادات خوبی بودند و همچنان فرصت و زمان برای دستیابی به راه حلی دیپلماتیک بر سر مسئله هسته ای ایران وجود دارد.
به گفته این مقام آمریکایی، به محض آنکه ایران به مسئولیت ها و وظایف خود عمل کند، تمام تحریم ها برداشته می شود.» (22/4/1392).
همان روز نیز روزنامه «وال استریت ژورنال» - W.S.J، وابسته به محافظه کاران آمریکا- در تحلیلی از تمایل مقامات «کاخ سفید» به مذاکره دوجانبه با ایران خبر داد و نوشت: «در این شرایط، مقامات آمریکایی می گویند، «کاخ سفید» درصدد است به سرعت مواضع «روحانی» را مورد آزمایش قرار داده و دریابد که آیا از نظر وی؛ شانسی برای پیشبرد مسیر دیپلماتیک وجود دارد یا خیر؟ پیش از این، ارتباطات آمریکا با ایران، از طریق دفتر «کاترین اشتون» انجام گرفته است. یکی از مقامات آمریکایی که قرار است در گفتگوهای این هفته «بروکسل شرکت» کند، اظهار داشته: «ما از گفتگوهای دوجانبه استقبال می کنیم و می خواهیم به هر شکل که بتوانیم؛ این فرایند را برقرار کنیم. ما شاهد واژگانی هستیم که نشان می دهد، ممکن است ایران در مسیری متفاوت قدم بگذارد؛ امّا هنوز در این مورد مطمئن نیستیم».
مقامات در حال حاضر منتظر نخستین نشانه عملی از سوی ایران هستند؛ نشانه ای که می تواند در قالب تعیین مذاکره کننده هسته ای جدید ایران نمایان شود. مقامات آمریکایی می گویند از انتقادات آشکار در مناظره های انتخاباتی نسبت به روند کار «جلیلی» شگفت زده شده و معتقدند که این امر می تواند بیانگر آمادگی تهران برای تغییر مسیر در مذاکرات هسته ای باشد. البتّه به نظر می رسد این ابراز تمایل با شرط و شروطی همراه است که از آن جمله، می توان به ضرورت پاسخ ایران به بسته پیشنهادی 5+1 در «آلماتی» اشاره کرد.
هرچند برخی مقامات اروپایی و آمریکایی پیشنهاد می کنند، «کاخ سفید» برای تشویق ایران، ابتدا تخفیف شدیدی را در تحریم ها اعمال کند امّا مقامات ارشد آمریکا می گویند؛ نخست ایران باید به پیشنهاد «آلماتی» پاسخی روشن ارائه دهد. آنها در عین حال لحن تهدیدآمیز خود را کنار نگذاشته و می گویند پیشرفت های ایران در برنامه هسته ای، بدون اینکه پاسخ مشخّصی به پیشنهادهای غرب ارائه دهد؛ ممکن است واشنگتن را "مجبور کند" که بازه زمانی خود برای تخمین رسیدن ایران به بمب هسته ای را کوتاه تر کند!»
بی تابی برخی رسانه ها برای فشردن "دست های چدنی" آمریکا
بلافاصله دو گزارش مذکور در کانون توجّه رسانه ها و جراید منتسب به اصلاحات قرار گرفت و آنها در روز 23 تیرماه با مدّنظر قرار دادن این گزارش ها - درباره تمایل آمریکا به مذاکره مستقیم با دولت جدید- دست به یک پروپاگاندا زدند. و این جریان همچنان ادامه دارد و هر روز از زبان یکی صدای طبل مذکور را در می آورند!

روزنامه «اعتماد» تیتر 1 خویش را با خط درشت به این مسئله اختصاص داد و نوشت: «مذاکره مستقیم/ درخواست تازه آمریکا از ایران». این روزنامه پس از توجّه به گزارش «W.S.J» با انتشار بخشی از گزارش «فارین پالیسی» در این رابطه، می نویسد: «رئیس جمهور آتی ایران شخصیتی "عملگرا" با خوی "اعتدالگرایی" است که در نشست هفته گذشته خود با جمع کثیری از روحانیون به آنها گوشزد کرد که: «حضور دولت در زندگی اجتماعی و خصوصی مردم باید کاهش یابد!» و از یاد نبریم که «روحانی» در سال 2004 م. با تعلیق موقّت غنی سازی در ازای دریافت مزایای اقتصادی، موافقت کرد. ورود «روحانی» به عرصه قدرت می تواند برای ایران و همینطور برای غرب خوب باشد. «پاتریک کلاوسون»، «معاون تحقیقات مؤسّسه واشنگتن در امور خاور نزدیک» به این واقعیّت قابل توجّه اشاره می کند که با وجود آنکه مقامات عالیرتبه ایران مخالف این توافق هستند؛ «روحانی» ... به این توافق اعتبار می دهد. ایران، امروز می تواند به یک توافق برسد؛ اگر - یک اگر بزرگ!- آماده اتّخاذ رویکردی مشابه باشد. واقعاً اینطور است؟ این واقعیّت که حاکمیت ایران به «روحانی» اجازه حضور و پیروزی در انتخابات را داده، می تواند بدین معنا باشد که مقامات عالیرتبه «جمهوری اسلامی» دریافته اند که باید اقتصادِ مورد هجوم تورّم و بیکاری را بهبود بخشند و مشکلات تنها در صورتی حل می شود که ایران بتواند غرب را متقاعد به برداشتن تحریم ها کند! «سوزان مالونی» (کارشناس مسائل ایران در «بروکینگز») بحران امروز ایران را با سال 1988 م. مقایسه می کند که «علی اکبر هاشمی»ِ "عملگرا" بعنوان رئیس جمهور برگزیده شد تا به جنگ ایران و عراق خاتمه دهد.».
«اعتماد» همچنین یادداشت «نگاه یک» صفحه اوّل خویش را در اختیار «داوود هرمیداس باوند» گذاشت تا وی چنین بنویسد: «آمریکا بعنوان "قدرت هژمون" روابط ویژه با تمام همسایگان اطراف ما دارد، پایگاه هایی در کشورهای عربی و «خلیج فارس» دارد و نیز پایگاه هایی در «ترکیه»، «جمهوری آذربایجان»، «افغانستان» و ... دارد و با «روسیه» هم تعاملاتی دارد. بنابراین این کشور در عین حال، توان "بازدارندگی" هم دارد؛ فرصت هایی ممکن است برای ایران پیش بیاید و آمریکا مانع آن شود ... مادامی که ایران مسائل اش با آمریکا براساس منافع متقابل حلّ و فصل نشود، کماکان مواجه با این مشکلات در عرصه های مختلف هستیم، مانند مسئله تحریم ها ... باید بدانیم که نقش محوری در 5+1 را آمریکا دارد و برای حلّ مشکلات مان مذاکرات دو جانبه یک امر ضروری است. مذاکره دالّ بر تسلیم نیست ... در شرایط کنونی بخوبی واقفیم که محور اصلی مشکلات چه قدرتی است لذا مصالح و منافع ملّی اقتضاء می کند که با دید منفی با مذاکره برخورد نکنیم. این یک واقعیّت است! ... بنابراین برای ما تجارب سال هایی وجود دارد که بدلیل نداشتن روابط دیپلماتیک دچار پیامدهایی شدیم که نگران کننده است؛ مانند تحریم ها و پیامدهای تحریم ها از جمله آسیب های اجتماعی آن. آقای «روحانی» نیک می داند برای اینکه به این بن بست پایان بدهد، باید با انعطافپذیری حرکت کنند تا به تفاهمی نائل شوند که موجب توافق های دو چندان بشود و این پیامی است که آقای «روحانی» داده اند ... رسالت ایشان حلّ معضل است، نه ادامه معضل.». روزنامه «آرمان روابط عمومی» نیز تیتر کوچک صفحه نخست خویش را با عنوان: «آمادگی اوباما برای تماس با روحانی» به همین موضوع اختصاص داد.


جالب اینکه هنوز جوهر قلم های ذوق زده از این پالس ها، خشک نشده بود که اقدام موازی دیگری توسّط تأثیرگذارترین موجودیت سیاسی در غرب یعنی رژیم «صهیونیستی» نیز رسانه ای شد. اخباری که از منظر ژورنالیست های دوم خردادی چندان اهمّیت نداشت ولی برای کارشناسان در «تهران» و «نیویورک» کاملاً معنادار می توانست باشد. بنابراین درست همان روزی که روزنامه نگاران و کارشناسانِ خوش بین به سازش، در حال پایکوبی بخاطر گزارش های «المانیتور» و «W.S.J» بودند؛ روزنامه صهیونیستی «هاآرتص» بحث هایی کاملاً متفاوت مطرح کرد و به نقل از منابع دیپلماتیک آمریکا نوشت: «دولت «باراک اوباما» به اسرائیل تضمین داده که علیرغم انتخاب «روحانی» به ریاست جمهوری، این کشور تحریم های خود علیه ایران را کاهش نخواهد داد.
هیئت دیپلماتیک آمریکا در گفتگو با مشاوران «بنیامین نتانیاهو» به آنها وعده دادند که تنها در صورت "تغییر نگرش" ِ حکومت ایران؛ آمریکا ممکن است، تحریم های کنونی را شُل کند! یک مقام آمریکایی که نخواست نامش فاش شود، به «هاآرتص» گفت: ما به اسرائیلی ها گفتیم که آمریکا نه بر مبنای حرف ها و شعارهای «روحانی» بلکه بر مبنای اقدامات ایران قضاوت خواهد کرد و باید تغییری اساسی در رفتار و نگرش حکومت ایران به وجود آید. ما گفتیم که نمی خواهیم فشارها را کاهش دهیم بلکه می خواهیم فشارها را افزایش دهیم، از جمله تحریم جدید «ریال» که از اوّل ژوئیه اجرایی می شود. در واقع یکی از دلایل انتخاب «روحانی»، تحریم ها بوده است. ما در انتظاریم تا ببینیم وی تا چه میزان برای تحقّق شعارهای انتخابات خود، زیر فشار خواهد بود. تحریم هایمان را تا زمانیکه غنی سازی 20 درصد ادامه یابد؛ شُل نخواهیم کرد.
یک مقام آمریکایی نیز افزوده است که «واشنگتن» بدنبال یافتن کانالی برای مذاکره مستقیم با ایران است. همچنین «کانال 2 اسرائیل» در گزارشی مدّعی شد که «نتانیاهو» به تلاش های خود برای افزایش فشار به «اوباما» بمنظور ترسیم "خط قرمز" برای حمله به ایران افزوده است.» (پایگاه خبری- تحلیلی «عصر ایران»). بنابر این بازوی سیاسی کاری اسرائیل علیه پرونده هسته ای ایران در مقرّ «سازمان ملل» فعّال شد تا با ساخت یک گزارش ساختگی از تأسیس «مجتمع مخفی کارانه کوثر» توسّط «روحانی» پرده بردارد! بر این مبنا شاخه سیاسی «سازمان منافقین» (شورای ملّی مقاومت) سعی کرد، مقامات غربی را نسبت به احداث یک مجتمع مخفی هسته ای در ایران و طیّ دوره سرپرستی «روحانی» بر «شورای عالی امنیّت ملّی» حسّاس کند.
در همین رابطه پایگاه مطالعات استراتژیک «ایران هسته ای» به قلم یک کارشناس داخلی نوشت: «خبرسازی جدید منافقین درباره وجود یک تأسیسات هسته ای مخفی در ایران و به میان کشیدن پای «روحانی» بعنوان یکی از بانیان این تأسیسات کذایی را باید اعلام جنگ صهیونیست ها به دولت منتخب در ایران دانست ... آنچه مهمّ است اینکه این گروهک می خواسته به هر نحو ممکن «روحانی» را درگیر یک مسئله دارای حسّاسیت برای غرب بکند.» («مهدی محمّدی»- 22/4/1392).
«سازمان منافقین» در این اطّلاعیه که آن را در 20/4/1392 از «پاریس» منتشر کرده بود به تأسیس «مجمتع کوثر» (معادن شرق) در منطقه «دماوند» با استعداد احداث 30 تونل و 30 انبار زیرزمینی بدست شرکت «ایمان گستران محیط» اشاره کرده بود. گزارشی که علیرغم گاف های واضح فنّی اش برای کارشناسان غربی در «سازمان ملل» مهمّ به نظر می رسید، چرا که بلافاصله پس از انتشار این اطّلاعیه کذایی؛ «سخنگوی آژانس بین المللی انرژی اتمی» نسبت به آن واکنش نشان داد. «ژیل تودور» طیّ ایمیلی برای خبرگزاری «فرانسه» نوشت: «آژانس اخبار ارائه شده از سوی «سازمان مجاهدین خلق» (منافقین) را همچون دیگر اخبار و اطّلاعات دریافتی، مورد بررسی و ارزیابی قرار خواهد داد.». همچنین «فلیپ لالیو» (سخنگوی وزارت خارجه فرانسه) نیز گفت: «ما این اطّلاعات را نیز مانند اطّلاعات دیگر بررسی خواهیم کرد.» (به نقل از پایگاه مطالعات استراتژیک «ایران هسته ای»- 21/4/1392).
پس از این اهرم فشار، بار دیگر پالس های روانی مذاکره از طرف آمریکا به کار افتاد تا باز هم این خود دولت «ایالات متّحده» نباشد که حرف آخر را می زند. مسئله اساسی این است که در تمامی گزارش ها و پالس های مذاکره محور اخیر، این شخصیت های غیر تصمیم گیر هستند که از دولت آمریکا و رئیس جمهوری آن می خواهند که نرمش بیشتری در قبال روزنه امید جدید غرب در ایران، داشته باشد. اینبار نیز این تنها 131 نفر از «نمایندگان کنگره» بودند که در نامه ای از «اوباما» خواستند تا برای مذاکره مستقیم با رئیس جمهور اعتدال گرای ایران تلاش کند.


روزنامه «شرق» در تحلیل مفصّلی از گزارش «واشنگتن پُست» (29/4/1392) در تیتر یک صفحه نخست خویش با اشاره به این موضوع که «واشنگتن پُست» از سنّت شکنی خارق العاده اعضای کنگره خبر داده؛ نوشت: «نمایندگان کنگره طرح سالانه تشدید تحریم ها علیه ایران را به «کاخ سفید» ارائه ندادند و اعلام کردند که این طرح ممکن است تا اکتبر و حتّی تا پایان سال جاری میلادی نیز آماده نشود. این در حالیست که یکروز پیش از این، اعضای کنگره پای نامه ای به «اوباما» را امضاء کرده بودند که در آن خواسته بودند با ایران وارد مذاکره شود. در این نامه از «رئیس جمهور آمریکا» خواسته که اقداماتی انجام ندهد که موضع آقای «روحانی» در قبال "تُندروها" را در ایران تضعیف کند ... «اوباما» و «روحانی» هر دو مدّتهاست که به تمایل برای ورود به دیپلماسی مستقیم و کارکردن در جهت توافقی گسترده تر بمنظور پایان دادن به چند دهه خصومت، اشاره کرده اند ... مانع بزرگ شامل سیاست های داخلی هر دو طرف است ... این نامه از آن جهت حائز اهمّیت است که توسّط نهادی ارائه شد که به لحاظ سنّتی با بکارگیری دیپلماسی در قبال ایران مخالف است امّا اکنون تعداد زیادی از اعضای آن خواستار چنین چیزی شده اند.» (30/4/1392).



... مسئولان کشور باید تصمیم شان را در مواجهه با مشکلات حفظ کنند، عزم راسخ خودشان را محفوظ بدارند، دچار تزلزل نشوند. به سمت آرمان ها حرکت کردن، این عزم راسخ را نیاز دارد. اینجور نباشد که با مشاهده اخم دشمن، ترُش رویى دشمن، حرکت معارضه دشمن با شکل هاى مختلفش – تبلیغاتى اش، سیاسى اش، اقتصادى اش و امثال اینها - متزلزل شوند ... دومین نکته اى که در این زمینه وجود دارد، مسئله تعامل با دنیا است؛ که این روزها زیاد هم گفته می شود. ما معتقد به تعامل با دنیا هستیم. در تعامل با دنیا، باید طرف مقابل را شناخت؛ اگر نشناسیم، پشت پا خواهیم خورد. پرونده خصوم خودمان را فراموش نکنیم.

ممکن است انسان یک وقتى سابقه اى را به رو نیاورد؛ اشکالى ندارد. شما یک وقتى با یک شخصى مواجهید، می خواهید یک کارى را انجام دهید، یک سابقه اى هم از او دارید، مصلحت نمی دانید به رو بیاورید؛ این اشکالى ندارد، اما این سابقه یادتان نرود؛ اگر یادتان رفت، پشت پا خواهید خورد، ضربه خواهید خورد. آمریکایى ها می گویند ما می خواهیم با ایران مذاکره کنیم. خب، سال ها است که می گویند می خواهیم مذاکره کنیم؛ این یک فرصتى نیست که براى ما بوجود آوردند.
...آمریکایى ها، هم غیرقابل اعتمادند، هم غیر منطقى اند، هم در برخوردشان صادق نیستند. این چهار ماهى هم که از آن صحبت ما گذشت، همین را تأیید کرد؛ موضع گیرى هاى مسئولان و دولتمردان آمریکا نشان داد که همین مطلبى که ما گفتیم - که گفتیم خوشبین نیستیم- درست است؛ خود آنها عملاً این را تأیید کردند. انگلیس ها هم یک جور دیگر، دیگران هم یک جور دیگر. تعامل با دنیا هیچ ایرادى ندارد، ما از اوّل هم اهل تعامل با دنیا بودیم؛ منتها در تعامل، طرف مقابل را باید شناخت؛ شگردهاى او را باید دانست؛ هدف هاى اساسى و کلان را باید مدّ نظر داشت. ممکن است دشمنى سر راه شما را بگیرد، بگوید از اینجا نباید جلو بروید. سازش با او به این صورت نیست که شما قبول کنید، برگردید؛ هنر این است که شما کارى کنید که راهتان را ادامه دهید، او هم مانع کار شما نشود؛ والّا اگر چنانچه توافق و تفاهم به این معنا بود که او بگوید شما باید از این راه برگردید، شما هم بگوئید خیلى خوب، این که خسارت است. توجّه به این جهات باید از سوى مسئولین و دولتمردان وجود داشته باشد.» (دیدار با کارگزاران نظام اسلامی- 30/4/1392). اما چرا آمریکا غیر قابل اعتماد است؟ سخنان رهبر انقلاب درحالی مطرح شد که با روی کار آمدن دولت جدید در ایران چه در داخل کشور و چه در خارج از آن عدهای تصور میکردند که بحث مذاکره با امریکا بار دیگر قوت خواهد گرفت و تنش میان دو کشور کاهش خواهد یافت اما درست در زمانی که دولت جدید ایران در حال پا گرفتن بود، امریکا با اتخاذ شدیدترین تحریمها علیه ایران، پیام تازهای به دولت جدید دارد و به این ترتیب مجدداً دروغ بودن اراده رهبران کاخ سفید برای مذاکره با ایران را اثبات کرد. رفتار امریکا نه در هنگام روی کار آمدن روحانی بلکه در طول سالیان متمادی و حتی قبل از پیروزی انقلاب اسلامی در ایران نشان داده است که این کشور در روابط خود با ایران صداقت نداشته و همواره در این مسیر از در دشمنی وارد شده است و هیچگاه نیز حاضر به عذرخواهی و پذیرفتن اشتباهات گذشته خود در برابر ملت ایران نبوده و نیست. نگاهی به رابطه میان تهران و واشنگتن حاکی از آن است که این روابط نخستین بار با تاسیس کنسولگری آمریکا در ایران در ژوئن 1883 شکل گرفت و پس از آن هم دولت ایران در اکتبر 1888 میلادی حاج حسینقلیخان صدرالسلطنه، فرزند میرزا آقاخان نوری را به عنوان نماینده رسمی به آمریکا فرستاد که نام وی از آن زمان به عنوان حاجی واشنگتن در تاریخ ایران ماندگار مانده است. هرچند تاریخ دشمنیهای مکرر آمریکا با ایران به قبل از پیروزی انقلاب اسلامی ایران برمیگردد ولی پس از پیروزی انقلاب اسلامی اولین موج مخالفتها با آمریکا درسیزدهم آبان 1358 نمایان شد. مردم در این مرحله دیگر تحمل دخالتهای آشکار و غیر آشکار امریکا در امور داخلی خود را نداشتند و تلاشهای امریکا برای شکست انقلاب اسلامی در ایران و عدم استرداد شاه به ایران جهت محاکمه، موجب شد تا سفارت آمریکا در تهران در سیزدهم آبان 1358 توسط گروهی از دانشجویان تصرف شده و کارکنان آن به گروگان گرفته شوند. دولت وقت امریکا که لطمه بزرگی به حیثیت استکباریاش وارد آمده بود، پس از تسخیر سفارتش، دست به یکسری اقدامات علیه ایران زد که بلوکه کردن داراییهای ایران، قطع یکجانبه روابط سیاسی و نظامی و تبلیغاتی آمریکا در بیستم فروردین59 از آن جمله بود. دولت آمریکا در مرحله بعدی، عملیات نظامیای را در ایران طراحی کرد اما عملیات نظامی آمریکا در سحرگاه سوم اردیبهشت 59 در طبس با شکست مواجه شد. پس از این شکست و بینتیجه ماندن عملیات نظامی، این کشور در اول خرداد 1359 نخستین دور محاصره اقتصادی خود علیه ایران را آغاز کرد و در تیرماه همان سال دست به طراحی یک کودتا به نام کودتای نوژه زد که براساس آن قرار بود مرکز حکومت توسط یک دسته هواپیمای شکاری مورد اصابت قرار گیرد که البته این حرکت نیز ناکام ماند. اما بعد با خروج کارتر از دایره قدرت در امریکا و روی کار آمدن ریگان، وی با پیگیری «دکترین رمبو» نیز دست از سیاست خصمانه علیه ایران برنداشت و سیاست براندازی انقلاب ایران از طریق جنگ را در پیش گرفت. او معتقد بود جنگ پایههای نظامی، اقتصادی و مالی جمهوری اسلامی را در منطقه ضعیف میکند و در نهایت باگذشت زمان جمهوری اسلامی ساقط میشود. آمریکا در جریان جنگ ایران و عراق اقدامات متفاوتی از جمله لغو تحریمهای عراق و اعطای کمکهای نظامی، تسلیحاتی و لجستیک فراوان به این کشور انجام داد. در عین حال با عملیات مالی برای تامین نیازهای مالی عراق از کشورهای عربی و غربی، عملیات اطلاعاتی و ارتباطی و عملیات جنگ روانی و سیاسی علیه ایران را پی گرفته و با تحریک گروهکهای ضدانقلاب آنها را به جبهه رژیم بعث کشانده بود. با این وجود در سال 1365 امریکا سعی کرد با طرح ماجرای «ایرانکنترا» و سفر دیوید مکفارلین رئیس وقت شورای امنیت ملی امریکا به ایران، روابط را با تهران بهبود ببخشد که این امر حاصلی جز رسوایی برای دولتمردان این کشور نداشت. امریکا پس از این واقعه، تغییر آشکارتری در مواضع خود به سود عراق برای افزایش فشار بر ایران اتخاذ کرد؛ چنانکه موفقیت عرا ق در بمباران نیروگاه نکا باکمک اطلاعاتی امریکا صورت گرفت. سال 66 ، جنگ دریایی آمریکا با ایران و حمله به پایانه نفتی رشادت و رسالت، کشتی تجاری ایران ارج و در نهایت انهدام هواپیمای مسافربری ایران در تیر 67، اوج خصومت خود را با ایران نشان داد. اما پس از پایان جنگ، مرحله سوم دشمنی آمریکا با ایران از سال 68 تا سال 88 آغاز شد. دولت کلینتون سال 72 روی کار آمد و در سال 73 تحریمهای همه جانبه را علیه ایران وضع کرد و در نهایت قانون ضد ایرانی داماتو در کنگره آمریکا تصویب شد که مانع از سرمایهگذاری شرکتها در ایران میشد اما با روی کار آمدن بوش پسر، وی به بهانه از بین رفتن برجهای دوقلو و مبارزه با تروریسم فصل نوینی را در سیاستخارجی این کشور با ایران گشود و نه تنها انعطافی در مواضع کشورش نشان نداد، بلکه ایران را در "محور شرارت" قرار داد. پس از آن، آمریکا که خود یکی از بزرگترین دپوهای سلاح اتمی را در دست دارد، از سال 77 نسبت به دستیابی ایران به سلاحهای کشتار جمعی اظهار نگرانی کرد و به این رفتار خود شدت بخشید و سرانجام پرونده هستهای ایران را به شورای حکام آژانس بینالمللی انرژی اتمی برد. به دنبال این امر در سال 84 دولتمردان آمریکا یکی از سختترین مواضع خود را علیه ایران اتخاذ کردند و آمریکا پرونده ایران را از آژانس انرژی هستهای به شورای امنیت برد و به صورت پی درپی سه قطعنامه در این شورا علیه ایران صادر کرد. با روی کار آمدن باراک اوباما در سال 2008 (1387) وی با شعار تغییر تلاش کرد که نشان دهد میخواهد از شیوه برخورد دولت بوش فاصله گرفته و سیاست گفتوگو با ایران را در پیش بگیرد، اما در عمل همان سیاستهای رفتاری را دنبال کرد و نشان داد که دستی را که بسوی ملت ایران دراز کرده است دستی هدفدار است که به فرموده مقام معظم رهبری دست چدنی زیر دستکش مخملین است. تشدید تحریمها، اعمال سیاست چماق و هویج، پیگیری بحث براندازی از درون و تغییر رژیم، حمایت از تروریستها، حمایت بیقید و شرط از اسرائیل و تهدید مکرر به حمله نظامی در زمره اصلیترین برنامههای اوباما در قبال ایران قرار داشت. او هنگام انتخاب دوباره خود در کاخ سفید موضوع گفتوگوهای دوجانبه با ایران را مطرح کرد اما همزمان با این ادعا تحریمهای شدیدتری را علیه ایران در نظر گرفت. به هر روی بیشترین تحریمهای ایران در دولتی اتفاق افتاد که از قضای روزگار بیشترین ادعای تلاش برای رابطه با ایران را داشت. آخرین سیاست تحریمی امریکا در قبال ایران همزمان با روی کار آمدن دولت جدید در ایران اتخاذ شد و امریکا نشان داد که سیاستهایش با آمدن و رفتن دولتها در ایران تفاوت چندانی نمیکند و برای او تنها یک هدف و آن نیز سقوط جمهوری اسلامی ایران اهمیت دارد. مراحل مختلف مخاصمه ایران و آمریکا است: 1. ورود آمریکا به جریان جنگ جهانی دوم و پس از آن، دخالت در ماجرای اشغال ایران مقدمهای شد برای گسترش روابط بین ایران و آمریکا. پس از پایان جنگ جهانی دوم آمریکا با توجه به شرایط جدید بینالمللی، تبدیل به یک ابرقدرت بزرگ و تعیینکننده در جهان شد. قدرتهای استعماری تقریباً در آن مقطع بسیار ضعیف شده بودند و آمریکا چون خارج از صحنهی جنگ جهانی دوم مانده بود، توانست منافع بسیاری را از آن جنگ به دست آورد. از طرف دیگر ایران و منطقهی خلیج فارس به دلیل این که منابع عظیم نفتی داشته و دارند و نفت در موقعیت پس از جنگ جهانی دوم برای دولتهای بزرگ بسیار تعیینکننده بود، لذا دولت آمریکا حضور در خاورمیانه و تسلط بر کشورهای این منطقه را جزء اهداف استراتژیک خود قرار داد و بهتدریج و طبق برنامههایی حضورش در خلیج فارس را فعالتر کرد. پس از آن هم توانست انگلیس را تدریجاً در صحنهی خاورمیانه ضعیف کند و سرانجام بر ایران و عربستان و چند کشور دیگر این منطقه تسلط یابد. البته اسرائیل نیز در این زمینه نقش بسزایی داشت. آمریکاییها در سال 1357 وارد یک شرایط کاملاً استثنایی در مورد ایران شدند. پیش از پیروزی انقلاب در واقع «مردم ایران» در برابر آمریکا ایستاده بودند، اما پس از پیروزی انقلاب مردم ایران به همراه دولت برگزیدهشان به مقابله با سلطهی آمریکا میپرداختند. 2. نهضت ملیشدن صنعت نفت یک مقطع دیگری بود که روابط ایران و آمریکا را متحول کرد. در این مقطع آمریکاییها بیش از پیش در ایران حضور پیدا کردند. برخی در داخل ایران تصورشان این بود که آمریکا در هر صورت برای روابط خارجی ایران بهتر از انگلیس است. سرانجام در سال 1332 آمریکاییها در راستای اهداف تسلط بر خاورمیانه و با برنامهریزی دقیق و یک کودتا، حکومتی دیکتاتوری را در ایران پایهگذاری کردند و به این ترتیب از 28 مرداد 1332 روابط ایران و آمریکا وارد مرحلهی تازهای شد. 3. بیستوپنج سال حاکمیت آمریکا بر ایران در فاصلهی سالهای 1332 تا سال 1357 مسائل بسیاری را برای کشور ما به وجود آورد، اما نکتهی مهم این است که در آن مقطع آمریکا در مقابل «مردم ایران» قرار گرفت. دولت ایران کاملاً وابسته و در اختیار آمریکا بود، به نحوی که آمریکاییها بر کلیهی مسائل ایران مسلط بودند. در این دوران بود که مبارزات ضد آمریکایی ابتدا و ظاهراً علیه نظام سلطنتی پهلوی شکل میگرفت، اما واقعاً و ماهیتاً این اعتراضات برای قطع سلطهی آمریکا بر ایران بود. در این بیستوپنج سال آمریکاییها به گونهای رفتار کردند که گویی تصور نمیکردند در ایران انقلابی اتفاق بیفتد. از این منظر انقلاب اسلامی یک واقعهی عجیب و باورنکردنی برای آمریکا بود که آنها را در سال 1357 وارد یک شرایط کاملاً استثنایی در مورد ایران کرد. پیش از پیروزی انقلاب در واقع «مردم ایران» در برابر آمریکا ایستاده بودند، اما پس از پیروزی انقلاب مردم ایران به همراه دولت همسو و برگزیدهشان به مقابله با سلطهی آمریکا میپرداختند. پیش از انقلاب مبنای مخالفت ما با آمریکا این بود که آنها نظام فاسدی را به عنوان دولت دستنشاندهی خود بر ایران حاکم کرده بودند که حافظ منافع آمریکا در منطقه بود. دیگر اینکه مردم ما احساس میکردند آمریکا شدیدتر از انگلیس در حال اسلامزدایی از جامعهی ایران است و این مسئله مردم ایران را علیه آمریکا بیشتر تحریک میکرد. مسئلهی سوم این بود که آمریکا بزرگترین حامی اسرائیل بود؛ یعنی حامی بزرگترین دشمن مسلمانان و به این دلیل مردم مسلمان ایران بهشدت با آمریکا مبارزه میکردند. 4. پس از یک دورهی بیستوپنجساله سرانجام با شکلگیری انقلاب اسلامی روابط ایران و آمریکا وارد دوران جدیدی شد. دشمنی آمریکا با ملت ایران در دوران پس از پیروزی انقلاب را میتوان به سه مرحله تقسیم کرد؛ اگرچه این مراحل بسیار شبیه به هم هستند. مرحلهی اول از ابتدای پیروزی انقلاب تا 13 آبان 1358 است. در این مرحله آمریکا در امور داخلی ایران دخالت میکرد و میخواست انقلاب را به شکست برساند، اما مردم علیه آمریکا حرکت کردند. سرانجام با توجه به اینکه آمریکاییها به هیچ شکلی به اعتراضات مردم و دولت ایران در مورد دخالتهایشان توجه نمیکردند، سفارت آمریکا در تهران تصرف شد. از این پس رابطهی دو کشور وارد مرحلهای دیگر شد، زیرا روابط دو کشور تقریباً حالتی نامشخص پیدا کرد، چون آمریکا فکر میکرد مجدداً میتواند حکومت پیشین را برگرداند. پس از تصرف سفارت آمریکا در تهران، دولت ایالات متحده بهشدت در دنیا نسبت به ایران حساس شد. همچنین حکومت و حتی گاهی مردم ایران را یک تهدید جدی قلمداد کرد. از طرف دیگر، تا آن زمان چنین تحقیری از طرف دولتی نسبت به آمریکا سابقه نداشت. مرحلهی دوم از 13 آبان 1358 تا سال 1367 یعنی تا پایان جنگ است. دولت آمریکا علناً در مقابل ملت ایران قرار گرفت، تبلیغات گستردهای را علیه ایران به راه انداخت، از ضد انقلاب حمایت کرد و سعی کرد در امور ایران دخالت کند. همچنین اقداماتی را در جریان طبس و کودتای نوژه انجام داد. پس از تصرف سفارت آمریکا در تهران، دولت ایالات متحده بهشدت در دنیا نسبت به ایران حساس شد. همچنین حکومت و حتی گاهی مردم ایران را یک تهدید جدی قلمداد کرد. از طرف دیگر، تا آن زمان چنین تحقیری از طرف دولتی نسبت به آمریکا سابقه نداشت. لذا آمریکاییها تصمیم گرفتند به طور جدی علیه ملت ایران اقدام کنند و طبعاً اقدامات خشونتآمیز آنها علیه ایران افزایش یافت. آمریکا پس از این ماجرا روابط خود را با ایران قطع کرد و اموال ایران را بلوکه ساخت. همچنین در بزرگترین اقدام علیه ایران، جنگ تحمیلی را به راه انداخت، اما این نکته حائز اهمیت است که هیچیک از این اقدامات آمریکاییها علیه جمهوری اسلامی ایران به اهداف تعیین شدهی خود نرسید. البته گاهی مشکلات و خساراتی را به دولت و ملت ایران وارد کرد، اما آمریکا را به هدف مد نظرش نرساند. پس از پایان جنگ عراق با ایران، تصور آمریکاییها این بود که دولت ایران برای بازسازی مجدداً به غرب و آمریکا مراجعه خواهد کرد و عملاً سیاستهایش را نسبت به آنها تعدیل خواهد نمود، اما اینگونه نشد. طبیعتاً ملت ایران یک تنفر روزافزونی از مداخلات آمریکا و سیاستهای آنها پیدا کرد و به این دلیل روابط ایران و آمریکا همچنان دچار چالش و در وضعیتی مخاطرهآمیز قرار گرفت. اما مرحلهی سوم دشمنی آمریکا با ایران از سال 1368 تا سال 1388 است که بحث «براندازی از درون» به عنوان اصلیترین برنامهی آمریکا در قبال ایران دنبال شد و همچنان هم دنبال میشود، اما به سرانجام نرسید. از سال 1388 به بعد، آمریکا دشمنی با ایران را علنیتر کرده است. آنها تصورشان این است که این بار براندازی را از اقداماتی مثل تحریمها و گسترش تبلیغ علیه ایران بهویژه با پیگیری بحث هستهای دنبال کنند. به عبارت دیگر میخواهند با این اقدامات در رفتار دولت ایران تغییر بهوجود بیاورند. ترسی که آمریکاییها از گسترش اسلام سیاسی دارند، یک واقعیت است، زیرا اگر اسلام سیاسی در دنیا گسترش یابد، قطعاً سلطهی قدرتهای بزرگ دچار یک چالش بسیار پرهزینه خواهد شد و نهایتاً هم معلوم نیست که بتوانند به سلطهطلبیهای خود در سطح بینالمللی ادامه بدهند. بنابراین چالش ایران و آمریکا برای مدتی طولانی ادامه خواهد داشت و این تصور اشتباه است که برخی معتقدند اگر ما مقداری از مواضع خود عقبنشینی کنیم، دولت آمریکا هم از دشمنی با ما دست برمیدارد. به این دلیل که دولت آمریکا حتی یک موضعگیری سیاسی سادهی دولتی را هم نمیتواند تحمل کند و نسبت به آن واکنش نشان میدهد و این رفتار نشانهی خوبی برای خروج از چالش نیست. پاسخ رهبر معظم انقلاب به 10 سوال درباره مذاکره با آمریکا از نظر حضرت آیتالله خامنهای رهبر معظم انقلاب اسلامی مبارزه ملت ایران با سیاستهای سلطهطلبانه آمریکا از سابقهای تاریخی برخوردار است. این مقابله از کودتای ۲۸ مرداد سال ۱۳۳۲ آغاز شد و در ۱۶ آذر همان سال با سرکوب حرکت ضدآمریکایی دانشجویان ادامه یافت. متن زیر مروری است بر دیدگاهها و مواضع حضرت آیتالله خامنهای درباره تقابل ملت ایران و دولت آمریکا| سوال | پاسخ | |
| 1 | آیا تقابل ملت ایران با دولت آمریکا صرفا به پس از انقلاب اسلامی برمیگردد؟ | مبارزه از زمان کودتای ۲۸ مرداد ۱۳۳۲ آغاز شده و تا کنون ادامه دارد. |
| 2 | ۱۶آذر با چه ویژگیهایی باید شناخته شود؟ | ۱۶ آذر متعلق به دانشجوی ضدآمریکا و ضدسلطه است. |
| 3 | مصادیق دشمنی دولت آمریکا علیه ملت ما چه بوده است؟ | کمک به حرکتهای تروریستی، تصرف دارائی ایران کمک به صدام در جنگ با ایران، شلیک به هواپیمای مسافربری، اهانت به ملت ایران، تحریمهای همهجانبه. |
| 4 | علت اصلی دشمنی دولت آمریکا با ملت ایران و جمهوری اسلامی چیست؟ | یک: نفی سلطهپذیری، وابستگی سیاسی و سکولاریزم اخلاقی؛ دو: پافشاری ما بر هویت ملی و اسلامی، دفاع از مظلومان و فتح قلههای علمی |
| 5 | علت بنیادین مقابله ما با دولت آمریکا چیست؟ | طبق آیات قرآن پایبندی به ایمان بِالله و کفر به طاغوت واجب است و امروز طاغوت اعظم در دنیا آمریکاست. |
| 6 | آیا رابطه با آمریکا خطر او را برای ما کم میکند؟ | به دو دلیل خطر آمریکا را کم نمیکند. یک: آمریکا به عراق حمله کرد؛ در حالی که با هم رابطهی سیاسی داشتند. دو: رابطه، برای آمریکائیها، همیشه وسیلهای برای نفوذ در قشرهای مستعد مزدوری بوده است. |
| 7 | چرا با آمریکا مذاکره نمیکنیم؟ | مذاکره در سایهی تهدید و فشار و از موضع ابرقدرتی، مذاکره نیست. |
| 8 | بعد از این مدت مبارزه کدام کشور پیروز میدان بوده است؟ | بقاء و پیشرفت انقلاب نشانهی پیروزی ملت ایران است؛ ارزشهای آمریکایی در دنیا افول کردهاند. |
| 9 | آمریکا چه زمانی از دشمنی با ملت ایران دست خواهد برداشت؟ | تا زمان تحقق اقتدار همهجانبهی سیاسی، اقتصادی و علمی ایران این دشمنی ادامه دارد. |
| 10 | سرانجام مبارزهی تاریخی ملت ایران با دولت مستکبر آمریکا چه خواهد بود؟ | سنتهای الهی پیروزی جبهه حق را تضمین میکند. |