کاری میکردم که دیگران آن را پیشپاافتاده میدانستند
پيگيري هدف در نهايتِ سختکوشي و پشتکار، از حضيض محروميت تا اوج برخورداري، از سر پل ذهاب تا برق دانشگاه صنعتي شريف ... سجاد صديقي، اين امرِ به ظاهر غير ممکن را ممکن کرده و بهاصطلاح از کاهي، کوهي ساخته است و ميتواند حاوي درسها و تجربههاي آموزنده براي تک تک شما دانشآموزان باشد. اين همان منظوري است که ما در گفتوگوي حاضر دنبال ميکنيم.
از زمان و چگونگي ورودت به آزمونهاي برنامهاي بگو.
من براي نتيجهگيري بهتر در مدرسه، از سال دوم دبيرستان در آزمونهاي برنامهاي شرکت کردم. اين آزمونها درس خواندن مرا منظم ميکرد. من سال دوم و سوم دبيرستان زياد درس نميخواندم و با برنامه درس خواندن براي من خيلي خوب بود. از تابستان سال سوم دبيرستان درس خواندن را براي کنکور شروع کردم و در 66 آزمون از 67 آزمون شرکت کردم. درسهاي پايهي من ضعيف بود؛ بنابراين در تابستان روي نقاط ضعف خودم تمرکز کردم. سعي کردم در درسهايي مانند هندسه، که اصلاً آن را بلد نبودم، تمرکز بيشتري داشته باشم. همچنين خودم را در درس رياضي پايه و درس حسابان قوي کردم و به درسهاي عمومي مانند ادبيات و زبان فارسي خيلي اهميت دادم. تراز آزمونهاي من در تابستان بين 7400 تا 7500 بود و هفتهاي 50 ساعت مطالعه ميکردم. از مهرماه خيلي جديتر با برنامههاي آزمون پيش رفتم و سعي کردم طبق برنامهي راهبردي درس بخوانم.
چگونه به برنامهي راهبردي اعتماد کردي؟
دوستاني داشتم که از من بزرگتر بودند و همه در آزمونها شرکت ميکردند. من برنامهي راهبردي سالهاي گذشته را از آنها گرفته بودم و وقتي آن برنامهها را با هم مقايسه ميکردم متوجه ميشدم که اين برنامهها هر سال بهتر و بهتر شده است و مطمئن ميشدم که اين برنامه را کارشناسان نخبه طراحي و هدايت ميکنند.
چگونه برنامهي راهبردي را به برنامهي شخصيات تبديل کردي؟
روزهاي جمعه که آزمون داشتم، بعد از آزمون به منزل برميگشتم و ناهار ميخوردم و بعد از آن، آزمونم را تحليل ميکردم و درصد ميگرفتم تا متوجه شوم چه سؤالاتي را غلط زدهام. اگر يک سؤال را غلط زده بودم، علتيابي ميکردم تا ببينم دليل آن اشتباه چه بوده است؛ در محاسبات عددي اشتباه کردهام يا درس را خوب ياد نگرفتهام و يادگيريام ناقص بوده است يا اگر سؤالي را جواب نداده بودم، بررسي ميکردم که علت آن اين بوده که وقت نکردم يا آن مبحث را نخواندهام. سؤالاتي که نکات خوبي داشت در دفتر ارزيابي مينوشتم. اين کار تقريباً تا ساعت14:30 طول ميکشيد و بعد از آن، تا ساعت 15:30 برنامهي راهبردي و دفتر برنامهريزي را جلوي خودم ميگذاشتم و برنامهي شخصي خودم را براي دو هفتهاي که تا آزمون زمان داشتم مينوشتم تا بدانم هر روز چه درس و مبحثي را در چند ساعت بايد مطالعه کنم.
اين کار چه کمکي ميکرد؟
باعث منظم شدن درس خواندنم ميشد. من در برنامهريزي خودم يک جاهايي را خالي ميگذاشتم که اگر اتفاقي افتاد و نتوانستم در يکي از اين روزها طبق برنامه پيش بروم، در روزي که جاي خالي گذاشته بودم، جبران کنم.
اشتباهات آزمون خودت را ثبت ميکردي؟
اشتباهات من تا ايام عيد، خيلي زياد بود و تا ايام عيد هم ادامه داشت؛ امّا هر بار سعي ميکردم از اشتباهاتم کم کنم. من هفتهي قبل از آزمون، کلاسور ارزيابي را بررسي ميکردم و به اشتباهاتم توجه ميکردم و سعي ميکردم در آزمون بعدي، آن اشتباهات را تکرار نکنم.[آزمون: در حال حاضر دانشآموزان ميتوانند از کتاب خودآموزي استفاده کنند.]
اگر در يک آزمون اُفت ميکردي چه تأثيري روي تو ميگذاشت؟
مسلماً خيلي ناراحت ميشدم امّا نااُميد نميشدم و همهي سعي خود را ميکردم تا در آزمونهاي بعدي جبران کنم. مطمئن بودم اين رتبه، حق من نبوده است و اگر تلاش بيشتري انجام دهم، حتماً موفقتر خواهم بود.
پدر و مادرت چه عکسالعملي از خود نشان ميدادند؟
پدر من فرهنگي است و هميشه کارنامههاي مرا بررسي ميکرد. به نقاط قوّت و ضعف من در کارنامه توجه ميکرد و اگر زماني ترازم کمتر ميشد، با من صحبت ميکرد و مرا به آزمونهاي بعدي اميدوار ميکرد. به من اطمينان ميداد که اگر تصميم بگيرم و تلاشم را بيشتر کنم، ترازهاي بالاتري کسب خواهم کرد.
آيا از اينکه پدرت در مورد کارنامهات اظهار نظر ميکرد ناراحت نميشدي؟
به هيچ وجه؛ ميدانستم پدرم خيرخواه من است و از من حمايت ميکند و مراقب من است.
نقش پدر و مادر در موفقيت تو چه بود؟
براي درس خواندنِ من محيطي آرام و مناسب فراهم کردند و همينجا از پدر و مادرم تشکر ميکنم. من خواهري دارم که الان اول راهنمايي درس ميخواند و موفقيت من در کنکور باعث ايجاد انگيزه در او هم شده است. پدرم معلم است و هميشه به من روحيه ميدهد و مرا اميدوار ميکند. او هميشه ميگفت:«حتماً موفق خواهي شد.» هميشه با پدرم تعامل داشتهام.
آيا به جز درس به چيز ديگري هم فکر ميکردي؟
من زياد با اينترنت کار ميکنم و از بين ورزشها به فوتبال خيلي علاقه دارم. هم محيط ورزش و هم اينترنت به تقويت فکر، روح و بزرگ شدنم کمک کرد.
کمي در مورد شيوهي مطالعهات بگو.
من درسهايم را از شب قبل پيشخواني ميکردم و با کلي سؤال در ذهن سر کلاس ميرفتم. دقيقاً ميدانستم چه چيزي را بايد ياد بگيرم. عقب بودن مدرسه از برنامهي راهبردي به من کمک ميکرد و باعث ميشد درسهايم را پيشخواني کنم. مجبور بودم آن مبحثها را براي آزمونهاي برنامهاي بخوانم؛ به همين دليل هم کتاب درسي مدرسه را ميخواندم و هم از کتابهاي کمکآموزشي استفاده ميکردم. با اين روش، 70 تا 80 درصد مطالب را ميفهميدم و وقتي سر کلاس ميرفتم يادگيري من به 100 درصد ميرسيد. آزمونهاي برنامهاي نهتنها مشکلي براي برنامههاي مدرسهام به وجود نميآورد، بلکه مکمل آن بود. در برنامهريزي شخصيام، اول، برنامهي راهبردي را در نظر ميگرفتم تا بدانم چه مباحثي را براي آزمون بخوانم. ميدانستم که براي درسهايي مانند عربي و ادبيات و دين و زندگي، يک يا دو هفته، کافي نيست (چون نميتوان لغات را در دو هفته حفظ کرد) و برنامهي مطالعاتي و يادگيري براي اين درسها بايد پيوسته باشد. مثلاً من در برنامهام يک ساعت از روزهاي زوج را به خواندن لغات ادبيات يا آيات دين و زندگي اختصاص داده بودم يا روزهاي فرد را براي حفظ کردن لغات زبان گذاشته بودم و با اين پيوستگي و تداوم، به درسهايم نظم داده بودم. اين درسها را در روزهاي زوج و فرد تقسيم کرده بودم و نيمساعت به هر کدام اختصاص داده بودم. چون به صورت پيوسته خوانده ميشدند باعث ميشد در يادگيري درسهاي عمومي موفق باشم. تداوم و پيوستگي خصوصاً در درسهاي عمومي باعث ادراک مفهومي درسها ميشود و به جاي حفظ کردن، به يادگيري مفهومي ما خيلي کمک ميکند. اين تداوم و پيوستگي تا روز کنکور بايد ادامه داشته باشد.
عاليترين نمونهي نيکي و زيبايي، تناسب و تعادل است. براي دانشآموزان توضيح بده که چگونه تعادل را در برنامههاي خود رعايت ميکردي.
بايد طوري درس بخوانيم که نقاط ضعف ما تقويت شود بدون اينکه نقاط قوّت پايين بيايد. من در درسي مانند رياضي و فيزيک قوي بودم. علاقه داشتن به يک درس باعث ميشود همواره به آن بپردازيم و علاقه نداشتن به درسي باعث ميشود که آن درس را کلاً کنار بگذاريم. به نظر من اين روش خيلي اشتباه است. من سعي کردم درس رياضي و فيزيک را با تعادل بخوانم و براي آن، زمان زيادي صرف نکنم و برعکس براي درسي مانند درس دين و زندگي براي خودم ايجاد انگيزه کنم و زمان بيشتري را به مطالعهي آن اختصاص دهم تا در آن درس هم موفق باشم و دچار مشکل نشوم. من هميشه در آزمونها به خودم تلقين ميکردم که بايد نقاط قوتم را قويتر کنم و قوي هم بمانم. به دست آوردن پيروزي خيلي سادهتر از حفظ و نگهداري پيروزي است. هرگاه در آزموني متوجه ميشدم که در درسي ضعيف هستم، آن درس را در حين خواندن براي آزمونهاي بعدي ميخواندم تا تبديل به نقطهي قوّت من شود و اين در برنامهريزي شخصي من بود.
بعد از دوران نوروز چگونه درس خواندي؟
من براي بعد از اين دوران پشتيبان ويژه داشتم. پشتيبانم به من گفته بود که اين ايام حکم بازي«بايرمونيخ و منچستر» را دارد که در دو دقيقهي آخر ميتوانم 2 گل بزنم. من براي سه ماه باقيمانده، خيلي برنامهريزي داشتم. ميدانستم اگر همهي تلاشم را بکنم، ميتوانم خودم را بالا بکشم. اين سه ماه براي من، دوران خيلي خوبي بود. من در اين ايام، روي تناسب و تعادل بين درسها خيلي دقّت کردم. توانستم در دوران نوروز درسهايي را که ضعيف بودم- مثل درس عربي- مرور و جمعبندي کنم و بعد از عيد نيازي نداشتم اين درسها را مطالعه کنم. در کنکور همهي درسهايي را که در آنها ضعف داشتم، بين 80 تا 90 درصد زدم. تراز من در آزمون 7 فروردين، 8400 شد و حدود 1400 نمره افزايش تراز داشتم. تراز اولين آزمونم 7100 و آخرين آزمونم که يک هفته قبل از کنکور بود، 8500 شد. از اول تصميم داشتم کارنامهام رشد صعودي داشته باشد و تعادل خودم را در کارنامه حفظ کنم.
نظر تو و دوستانت نسبت به وضعيت آموزشي در يک منطقهي محروم چيست؟
دانشآموزان منطقهي ما از نظر مشاور مشکل دارند. مجلهي آزمون براي ما خوب بود و در سال کنکور هم يک پشتيبان ويژه در اختيار رتبهبرترها قرار گرفت. پشتيبان ويژه خيلي کمکم کرد و باعثشد به بيراهه نروم.
نگران اين نبودي که امکانات کمتري نسبت به سايرين داري؟
من براي خريد کتاب مشکل داشتم و اگر ميخواستم کتابي بخرم يک روز را از دست ميدادم. يکي از اقوام من در مرکز استان بود و هر کتابي را که لازم داشتم براي من تهيه ميکرد و ميفرستاد.
با توجه به اهميت درس رياضي، وضعيت تو در اين درس چگونه بود؟
استاد رياضي ما خيلي عالي بود. برايمان هر مسئلهاي را خط به خط اثبات ميکرد. او ميگفت:«براي ياد گرفتن، يا بايد ببينيد يا بايد بنويسيد و هر دو کار را نميشود با هم انجام داد.» من فقط ميديدم و گوش ميدادم و خيلي هم خوب ياد ميگرفتم. من کار خارقالعادهاي انجام نميدادم و فقط درس ميخواندم. در يکي از شمارههاي مجلهي آزمون خوانده بودم: دانشآموزان موفق کاري را انجام ميدهند که دانشآموزان ديگر فکر ميکنند کاري پيشپااُفتاده و تکراري و بديهي است.
نقش معلمهاي مدرسهات تا چه حدي بود؟
خدا را شکر ميکنم که معلمان درسهاي اختصاصي ما خيلي خوب بودند. معلم رياضي سال سوم ما خيلي خوب بود و همين باعث شد که من براي سال کنکور مشکلي نداشته باشم و با حل کردن تستها رفع اشکال ميکردم.
براي آينده چه مسيري را ادامه ميدهي؟
من تا جايي که بتوانم به تحصيلاتم ادامه ميدهم و هنوز هم برنامهريزي را رها نکردهام و درسهاي دانشگاه را با دفتر برنامهريزي منظم ميکنم و ميخوانم؛ چون ميدانم نميتوانم بدون برنامهريزي موفق شوم