پربازدیدترین ها

سرویس: فرهنگی کد خبر: 112820 ۱۳:۴۶ - ۱۳۹۳/۰۳/۱۰

زندگی نامه شهدای والامقام سرپلذهاب ( شهید احمد حیدری)1

زندگی نامه شهدای والامقام سرپلذهاب ( شهید احمد حیدری)1
بازی دراز 1404/زندگی نامه شهید احمد حیدری /شهید احمد حیدری فرزند حاج محمد علی در سال ۱۳۳۹ در خانواده ای مذهبی در روستای مهکی امین سرپل ذهاب چشم به جهان گشود

شهادت هنر مردان خداست . امام خمینی(ره)

bf2b1934e51

ای که از باغهای سرخ شهادت می آیی و بوی گلهای نو شکفته آن دیار را در پیراهن داری . تو شهیدی هستی که مرگ سرخ را برگزیدی،تا عاشقان این راه را از مرگ سیاه برهانی. با هر قطره خونت ملتی را حیات بخشی و تاریخی را به تپش وا داری. تو رفتی تا کالبد مرده عصر را جان بخشی و جوش و خروش زندگی را در دل نا امیدان به ودیعه بگذاری . ره توشه ات را که ایمان و صداقت بود در سفری خدایی برگرفتی و در حالیکه تمامی ذرات وجودت خدا را فریاد می کرد به دیار عاشقان شتافتی . ای حماسه جاوید و ای راهی دیار جاودانی ای شهید، روی سخنم با توست . ملت ما و فردای ما به تو و همراهانت محتاج است ما را نیز راهنما باش. شهید احمد حیدری فرزند حاج محمد علی در سال ۱۳۳۹ در خانواده ای مذهبی در روستای مهکی امین سرپل ذهاب چشم به جهان گشود.در اوایل طفولیت آثار ایمان در چهره وی هویدا بود . از همان کودکی عشق و علاقه زیادی برای کمک به دیگران  داشت و این عشق و علاقه هنگام بازی با بچه ها در وی نمایان بود.در انجام امورات منزل و کشاورزی کمک حال پدر و مادر بود . با اینکه به سن تکلیف نرسیده بود ولی نمازش را به جای می آورد و در ماه رمضان روزه می گرفت . شهید احمد حیدری به راستگویی معروف بود.در سن شش سالگی به خانه دوم یعنی مکان تعلیم و تربیت ،مدرسه قدم نهاد .از همان دوران ابتدایی دانش آموزی الگو بود.با سن کمش همیشه با جوانان و نوجوانان متخلق به اخلاق اسلامی بود.پس از گذراندن سنین کودکی و تحصیلات ابتدایی با ذوق و استعداد فراوان برای تحصیل در دوره راهنمایی راهی شهر سرپل ذهاب گردید و در مدارس سرپل ذهاب دوران راهنمایی را با موفقیت طی نمود. نوجوانی ایشان مصادف بود با مقطع حساس و تاریخی حلول انقلاب اسلامی و آغاز تحرکات و تظاهرات آگاهانه ملت بزرگ ایران ، که شهید احمد حیدری نیز مانند دیگر نوجوانان انقلابی در شهر سرپل ذهاب در تظاهرات شرکت میکرد و در روستا به کارهای فرهنگی می پرداخت و در مراسمات مذهبی شرکت می کرد.  از نوجوانی خلق و خوی بزرگان را داشت . به مادیات دلبستگی و تعلق خاطر نداشت . از دیگر سجایای اخلاقی ایشان حسن برخوردش بود که همیشه با چهره ای گشاده و اخلاقی نیکو با اطرافیان برخورد میکرد و به این شیوه پسندیده معروف بود.الفت ایشان به انقلاب و یاران با وفای آن وصف ناپذیر بود.از غیبت پرهیز می نمود و دیگران را نیز از آن بر حذر می داشت.شهید حیدری در  انجام فرایض دینی لحظه ای کوتاهی نداشت.روحیه لطیف و عرفانیش هنگام تلاوت قرآن کریم در شبهای رمضان تحصین بر انگیز بود.با پیروزی انقلاب و تهدیداتی که به انقلاب شد ، علاقه زیادش به میهن باعث شد که کمر همت برای خدمت به جامعه ی اسلامی را محکمتر نماید و جهت پاسداری از آن در سال ۱۳۵۸ به استخدام ارتش جمهوری اسلامی درآمد تا به عنوان یک سرباز فداکار از حریم انقلاب و اسلام و میهن عزیز دفاع نماید.در میان همرزمان دارای حسن اخلاق بود دوستان و همرزمانش که با او بودند به نیکی از او یاد می کردند.به امام و روحانیت علاقه زیادی داشت در زمان آموزش نظامی در نمازخانه پادگان اکثر اوقات فراغت را به تلاوت قرآن و دعا مشغول بود از آرزوهایش دیدار با امام و شهادت بود.با شروع جنگ تحمیلی در شهریور سال ۱۳۵۹ احساس تکلیف کرد و به ندای رهبرش لبیک گفت و داوطلبانه دوره آموزش درجه داری را رها کرد و به جبهه اعزام شد . زمانیکه دوستان و فرماندهان به او گفتند بعد از اتمام دوره آموزش و دریافت درجه به جبهه برو ،خیلی ناراحت شد و قبول نکرد.یکی از همرزمان جانبازش آقای رحمت اله محمودی نقل میکند: “وقتی فرمانده یگان آموزشی بخاطر تمام نشدن کلاسها از جبهه رفتن شهید حیدری جلوگیری کردند در جواب فرمانده با خلوص کامل در حالیکه اشک در چشمانش حلقه زده بود دقیقا این جملات را گفت : جناب سروان در این زمان حساس و سرنوشت ساز لبیک گفتن به امام خمینی همانند یاری امام حسین(ع) در کربلاست.ما می خواهیم امام از ما راضی باشد و اگر افتخار پیدا کردیم در ردیف ۷۲ شهید کربلا قرار بگیریم.امروز جبهه واجب است,آموزش و کلاس را می شود بعدا ادامه داد. این حال خوش شهید حیدری باعث شد که روحیه و نظر مسئولین تغییر کند و به شهید حیدری و دیگر دوستان داوطلبش اجازه رفتن به جبهه را دادند و فرمانده گروهان آموزشی نیز حاضر نشد در پادگان بماند و با شهید حیدری و دوستانش به جبهه اعزام شدند. آری در پاییز سال ۱۳۵۹ با شروع جنگ تحمیلی شهید احمد حیدری به همراه دیگر همرزمانش با عشق شرکت در جبهه به منطقه عملیاتی بازی دراز خانقاه واقعی عارفان شتافت.طولی نکشید که وعده دیدار فرا رسید و در اربعین حسینی در ماه صفر بزرگترین آرزوی شهید احمد حیدری برآورده شد و در گرمای عملیات در رزمگاه بازی دراز بر اثر اصابت توپ مستقیم زن به تانکش برگه عروج را دریافت نمود و در غروب خونین ۷/۹/۱۳۵۹ مصادف با اربعین سرور و سالار شهیدان حضرت سید الشهدا (ع) به آرزوی دیرینه اش که همان شهادت در راه خدا بود نائل آمد و زنده از پل مرگ گذشت و به مصداق”من لم یذق لم یدری” با چشیدن شربت شهادت شرافت حضور وصال محبوب را درک نمود. مانند لاله ای خونین با پیکری پاره پاره بر شهادت خندید و غریبانه تا بر دوست پرواز نمود. و ثابت کرد که به حق سروده اند:

بر بام فلک مناظره برپا کردند           زآنجا به اذان عشق غوغا کردند بر گوش همه رسید آوای شهید            شرمنده جماعتی که حاشا کردند

و با حضور خود عرصه عشق به ولایت و لبیک به روح اله بر همگان آشکار نمود که :

گر تیر عدو پیکر من چاک کند             وز خون من الوان,چمن و خاک کند هرگز نتواند که از اعماق دلم                تصویر رخ روح خدا پاک کند

آری,در خور مقام و منزلت هر شهید ، باید فرهنگ نامه ها نگاشت. ولی افسوس که توانایی آن نیست تا به آن بپردازیم جز به اشارتی .  پس ای درد مندان وادی معرفت ، این شما و این همه دسته گل محمدی…