پربازدیدترین ها

سرویس: ویژه کد خبر: 161437 ۱۰:۲۷ - ۱۳۹۳/۱۱/۲۵

زندگي نامه شهدای سرپلذهاب ( شهيد حشمت الله اميني)

زندگي نامه شهدای سرپلذهاب ( شهيد حشمت الله اميني)
بازی دراز 1404/بسم رب الشهدا و الصديقين درخانواده اي مذهبي قدم بر اين کره خاکي نهاد و او را "حشمت ناميدند" .هيچ کس نمي تونست حشمت و جلال و شکوه و عظمت و بزرگي روح و سلحشوري و يکه تازي او را در آن روز پيش بيني کند .از همان دوران نوجواني ،رفتار متين و علاقه اش به مسائل مذهبي و رعايت احکام اسلامي دربين همه زبان زد و مورد علاقه همگان بود.از همان دوران از رژيم طاغوت متنفر بود و علاقه شديدي به حضرت امام (ره) و مبارزه با ظلم داشت .با برادران و خويشاوندان و دوستان انقلابي ،در نشر پيام ها و نوارهاي سخنراني امام (ره) و تظاهرات انقلابي بر عليه رژيم ستم شاهي فعالانه شرکت داشت . در دوران تحصيل نمونه يک دانش آموز ممتاز و درسخوان و مومن و مخلص بود. در نمازهاي جمعه و جماعات و مراسم دعاها فعالانه شرکت مي کرد و همه به عنوان يک الگو به او و حرف ها و عملش اعتقاد داشتند. با شروع جنگ تحميلي به جبهه اعزام شد و ا توجه به اينکه تحصيلات دبيرستاني را با معدل ممتاز تمام کردندو در دانشگاه به عنوان دانشجوي ممتاز در رشته شيمي پذيرفته شدند، ولي دفاع مقدس با فرماندهي حضرت امام خميني (ره) را در اولويت قرار دادند و از همان اغاز حضور در جبهه به عنوان يک فرمانده لايق شناخته شد و در کنار رزمندگان ديگر ،حماسه ها خلق نمود. او عارفي به تمام معنا بود، از اين دنيا رها شده بود و دنيا را همچون پلي براي رسيدن به خانه ابدي و قرارگاه هميشگي آخرت مي يافت.براي دعاهاي توسل ،کميل،عاشورا و ذکر مصائب اهل بيت (عليهم السلام ) اهميت خاصي قائل بود و بر خواندن دعاي عهد در هر صبح تاکيد و اصرار داشت. به زيارت ائمه اطهار (ع) عشق و علاقه عجيبي داشت.دائم الوضو و دائم الذکر بود .کم مي خنديد و با وقار ومتانت بود .شوخي مي کرد اما جايي که بايد جدي باشد ،بسيار جدي بود .از غيبت به شدت دوري مي جست و کسي جلوي او نمي توانست غيبت کند. با قرآن مانوس بود و هميشه مفاتيح کوچکي همراهش بود. در عمليات هاي بدر،نصر،فتح،قادر،ظفر،شلمچه ، عاشورا،والفجرها ،کربلاها و.... ،در ارتفاعات سر به فلک کشيده غرب و رمل هاي سوزان جنوب و آبهاي نيلگون دزفول،کارون،کرخه،اروند،سيروان،شط العرب،خليج فارس و هورهاي جزيره مجنون ،جزيره مينو،ام القصر ،ام الرصاص ،ام الطويل ،بصره،فاو و..... شرکت موثر داشت. ....در والفجر 9 مجروح شد ولي همچنان به رزم بي نظير خود ادامه داد.وقتي در شلمچه او را در هاله اي از نور کنار خاکريز به دعا و ناله و زاري ديديم ،لحظات گريه هاي عاشقانه اش ما را به تضرع وا داشت .در عمليات کربلاي 5 با اينکه خواهرزاده اش (شهيد بلال "علي اشرف" سليماني ) در فاصله يکي دو قدمي او، جلوي چشمش مورد اصابت گلوله مستقيم دشمن قرار گرفت و به شهادت رسيد ،ثابت قدم و استوار به رزم خود ادامه داد . وقتي در کربلاي 5 در نهر جاسم ،آتش پاتک دشمن ،رزمندگان عمل کننده تيپ نبي اکرم (ص) و لشگر نصر خراسان را زمين گير کرده بود ،شهيد اميني ،تنهايي از کانال و خاکريز خارج شد و شجاعانه و ماهرانه به دل دشمن زد و فرمانده عالي نيروهاي بعثي را شناسايي نمود و او را به هلاکت رساند که اين حرکت دليرانه آقا حشمت باعث شد که آرايش نيروهاي دشمن به هم بريزد و با دادن تلفات زيادي ،عقب نشيني کند و باعث پيشروي رزمندگان اسلام گرديد ،که اين خاطره و خاطره هاي ديگر شهيد حشمت تا ابد بر پيشاني شلمچه خواهد درخشيد ! هرگاه در کارون و دزفول و مجنون و سردشت و... بر مي خواستيم و بستر خالي او را مشاهده مي کرديم ، مي ديديم کناري ايستاده بود و در پناه تاريکي و سکوت آن ارام نماز مي خواند و نيايش مي کرد و در سجده هاي طولاني اش حلاوت مناجات را مي چشيد .مي فهميديم که او رفتني است و به اين دنيا تعلق ندارد ...... وقتي در غروب جمعه متصل به شب عمليات نصر 7 ، در ابهاي سرد رودخانه سردشت غسل شهادت انجام داد ، بر ما ثابت شد که او مهاجر است و جاي او در اين دنيا نيست .... و بالاخره چهاردهم مرداد ماه 1366 مصادف با عيد قربان خبري همچون بمب در ميان رزمندگان و اشنايان پيچيد .....و همه گيج و حيران و متحير منتظر صحت و سقم اين خبر بودند ....فرمانده شجاع و سلحشور و خستگي ناپذير سرنوشت نامعلومي پيدا کرده و جاويد الاثر شده است !! او روز قبل از عمليات نصر 7 هنگامي که خبر مي رسد گردان حمزه سيد الشهدا شب اول وارد عمل نمي شود ،نگران و بي قرار خود را به گردان هاي خط شکن مي رساند ....و با گردان خيبر از تيپ نبي اکرم (ص) وارد عمليات مي شود و مثل عمليات هاي قبلي جلوتر از همه و با بچه هاي اطلاعات عمليات حرکت مي کند و ضمن درگيري تن به تن با نيروهاي بعثي موفق مي شود با نارنجک ،سنگر تيربار دوشکاي دشمن را منهدم کند ....که در ادامه نبرد تن به تن بعضي ها مي گفتند که او را ديديم که مجروح شده بود و داشت پيشروي مي کرد و بعضي ها مي گفتند که خيلي جلوتر از بقيه مجروح و شهيد شده و خيلي ها مي گفتند که مجروح شده و ..... ولي هيچ چيز مشخص نبود ، نه شهادت ،نه اسارت ،فقط همين را گفتند که جاويد الاثر شده است ..... و اين هجران 13 سال طول کشيد تا اينکه مادر و يکي از بستگان نزديک شهيد خواب مي بينند که اقا حشمت نجات پيدا کرده است و به زيارت امام رضا (ع) رفته است و موج خوشحالي و اميدواري.... ولي چند روز بعد خبر رسيد که کارواني از شهدا قرار است از شلمچه به مشهدالرضا (ع) حرکت کند ، لذا با اين خبر دل توي دل ها نماند ....و خبر دادند که پيکر مطهر سردار سرافراز و فرمانده دلير و عارف مخلص "آقا حشمت الله اميني" با کاروان شهدا از شلمچه به ميثاق فرزند خميني کبير (ره) و رهبر و مولايمان حضرت آيت الله خامنه اي و زيارت حرم مطهر ثامن الحجج علي بن موسي الرضا (ع) مي روند.... با اين خبر دل ها اتش گرفت ،چون آقا حشمت الله با کاروان خاصان ،بعد از سال ها هجران ،خونين بال به جمع دوستداران پيوستند. زندگي نامه شهيد حشمت الله اميني 27 001 انتهای پیام