آخرین مطالب
- ■شکر نعمت الهی، حمایت از دولت و انتقال ارزشهای شهدا به نسل جوان وظیفهای همگانی است
- ■دعای ندبه در حرم مطهر احمد بن اسحاق قمی؛ تجلی اشک و انتظار عاشقان اهل بیت
- ■اختصاص ۵۲ میلیارد تومان برای آسفالت راههای روستایی بخش دشت ذهاب
- ■تأکید معاون سیاسی فرمانداری سرپلذهاب بر همکاری همهجانبه در مبارزه با مواد مخدر
- ■بازدید فرماندار سرپلذهاب از پروژه آسفالت روستای برخ و باران
- ■تلاش کارگران برای بهسازی کوچهها و خیابانهای سرپل ذهاب
- ■انتخاب رئیس جدید جبهه تحولخواهان انقلابی
- ■بررسی علت انفجار دانشگاه تهران توسط نهادهای تخصصی مرتبط
- ■قانون ۸ ساله هوای پاک هیچ بودجهای ندارد
- ■اسرار زامبی شدن اقتصاد اسرائیل
پربازدیدترین ها
- ■از قهرمانان ووشو دانشجویان کشور، محمدحسین عظیمیراد و محمدرسول عسکری، استقبال شد
- ■آغاز توزیع شیر رایگان در مدارس سرپلذهاب به روایت تصویر
- ■بازدید میدانی بخشدار دشتذهاب از محل شکستگی خط انتقال آب روستای تپه دارابخان
- ■جمعآوری دکههای غیرمجاز و ساماندهی معابر در سرپلذهاب
- ■نشست تخصصی نماینده مردم در مجلس شورای اسلامی با روحانیون سرپل ذهاب برگزار شد.
- ■حداقل در میان خودتان یکی را قبول داشته باشید
- ■علت گرانی برنج در جنوب تهران پیدا شد
- ■راهکار آقای معاون وزیر برای رفع مشکلات نهاده دامی
- ■استقبال باشکوه از قهرمانان ووشو دانشجویان کشور در سرپلذهاب
- ■جلسه بررسی و رفع مشکل صدور سند املاک شهرک مشاغل به ریاست دادستان سرپلذهاب
- ■نشست تخصصی نماینده مردم در مجلس شورای اسلامی با روحانیون سرپلذهاب برگزار شد
- ■نشست صمیمی با مددجویان بهزیستی در راستای حل مشکلات مددجویان در سرپلذهاب برگزار شد
- ■ضعف زیرساختها حلقه مفقوده گردشگری کرمانشاه
- ■گروسی: بازرسیها در ایران محدود است
- ■افراطیگری نتانیاهو صهیونیسم بینالملل را ذلیل کرد
- ■جایزه جهانی امام خمینی با حضور رئیسجمهور برگزار میشود
- ■فارس من| نفسهای دخترم فدای دود سیاه تهران شد
- ■حمایت از خانوادههای بهزیستی و ایثارگران یک وظیفه ملی و فوری است
- ■نقشه راه رهبر انقلاب برای مداحان
- ■ورود اتوبوسهای برقی ایرانی به خیابانها
راز جسد یک زن در جاده تاریک
گردش پنهانی مرد پردهفروش با زن جوانی سناریویی جنایی در جاده تاریک را کلید زد.
نیمه شب ۶ خردادماه سال جاری، جاده رباط کریم بعد از ورودی روستای بقه؛ جاده تاریک بود و هر چند دقیقه یک بار خودرویی از آن عبور میکرد. مرد جوانی که با خودروی پژو در حال گذر بود هنگامی که نور چراغش روی بدن خونآلود زنی در کف جاده افتاد از ترس کنترل خودرواش را از دست داد و به گاردریل کنار جاده کوبید. وی که بهشدت ترسیده بود ابتدا چند صد متری را دوید تا از صحنه ماجرا دور شود، خودش هم نمیدانست چه چیز را دیده است. وی که خودرویش کنار جاده مانده بود با پلیس تماس گرفت و از آنان کمک خواست.
دقایقی بعد تیمی از پلیس کلانتری ۱۵ منجیل آباد با جسد زنی جوان وسط جاده روبهرو شد که بررسیهای آنان نشان میداد زن ناشناس ابتدا با ضربات چاقو زخمی شده و سپس از داخل خودرو به بیرون پرتاب شده است.
در ادامه ماموران مرد وحشتزده را که با سر رسیدن پلیس جرأت کرده بود به کنار خودرویش برگردد تحت بازجویی گرفتند که وی به آنان گفت: در حال بازگشت به سوی خانهام بودم که نور خودرویم روی شیء خونآلودی افتاد که در آن لحظه نتوانستم تشخیص بدهم چه چیزی است. از شدت ترس کنترل خودرو را از دست دادم و به گاردریل برخوردم و پا به فرار گذاشتم، ابتدا فکر میکردم شاید این یک طعمه برای زورگیری از من باشد ولی بعد احساس کردم که جنایتی در کار است و قاتل شاید در همان حوالی منتظر طعمه دیگری است!
کارآگاهان در این مرحله با توجه به اینکه هیچ کارت شناسایی در لباسهای زن ناشناس نبود جسد را برای شناسایی علت دقیق مرگ قربانی به پزشکی قانونی انتقال دادند و همزمان با دستور بازپرس جنایی شهر رباط کریم تیمی از اداره ویژه قتل پلیس آگاهی مأموریت یافت تا تجسسهای خود را درباره مشخصات زن جوان و ردیابی عاملان قتل آغاز کند.
شام آخر
هنوز یک روز از تحقیقات کارآگاهان نگذشته بود که مردی به نام «رضا» با مراجعه به پلیس آگاهی از گم شدن همسرش به نام زهرا ۳۳ ساله خبر داد و گفت: ساعت ۸ شب پنجم خردادماه به خانه رفتم و همسرم شام را آورد، بعد از شام جلوی تلویزیون خوابم برد تا اینکه ساعت ۱۰ شب با صدای زنگ خانه از خواب بیدار شدم، وقتی در را باز کردم پدر و مادر زنم و باجناقم وارد شدند و از من پرسیدند زهرا کجاست؟ من اتاقها را گشتم و دیدم همسرم نیست و گفتم نمیدانم کجا رفته است؟ پدر زنم که خیلی عصبانی بود یک سیلی به من زد و گفت تو چه مردی هستی که از زنت خبر نداری؟ سپس با ناسزاگویی و تهدید کردن من از خانه خارج شدند و همسرم نیز تاکنون به خانه بازنگشته و گوشی موبایلش نیز خاموش است.
راز پنهان
کارآگاهان برای ردیابی زن گمشده ابتدا خانواده زهرا را به پلیس آگاهی احضار کردند و از آنان بازجویی کردند که مادرش به افسر بازجو گفت: ساعت ۳۰/۹ دقیقه شب پنجم خردادماه در منطقه پرندک بودیم که متوجه حضور زهرا در آنجا شدیم، وقتی دقت کردیم دیدیم وی سوار یک وانت سفیدرنگ شد، خیلی تعجب کردیم و با پای پیاده دنبال خودرو دویدیم و با داد و فریاد خواستیم راننده توقف کند ولی وی با دیدن ما به سرعت خود اضافه کرد.
وی در ادامه افزود: ما نتوانستیم شماره پلاک را به خاطر تاریکی هوا یادداشت کنیم ولی تعجب ما این است که دخترمان آن وقت شب آنجا چه میکرد و مطمئن هستیم همسرش از این ماجرا باخبر است.
قتل زن گمشده
پلیس که مشخصات زن گمشده را با اجساد ناشناس مطابقت داده بود از خانواده زهرا خواست به پزشکی قانونی بروند که آنان با دیدن جسد زن ناشناس که در جاده تاریک پیدا شده بود تایید کردند وی همان زهرا است.
نخستین سرنخ
باتوجه به ادعاهای خانواده زهرا که اصرار داشتند دامادشان از این ماجرا باخبر بوده است، رضا دوباره تحت بازجویی قرار گرفت که وی به کارآگاهان گفت: من از به قتل رسیدن همسرم هیچ اطلاعی ندارم ولی به تازگی متوجه شده بودم زهرا با مردی به نام «اسماعیل» که پارچه و پرده میفروخت تماسهای زیادی داشت. وی به صورت دورهگردی به زنان پارچه و پرده میفروخت و چندین بار نیز به خانهمان آمده و پردههایمان را اندازه زده بود.
وی در ادامه افزود: من به رفتارهای همسرم مشکوک شده بودم و چندین بار از وی سؤال کرده بودم چرا اسماعیل به وی زنگ میزند که وی گفت به خاطر پارچه و پردههایی که خریده یک میلیون تومان به اسماعیل بدهکار است و وی نیز به همین خاطر زنگ میزند تا پولش را بگیرد.
ردپای مرد پارچهفروش
کارآگاهان برای دستگیر کردن اسماعیل به عنوان تنها مظنون این پرونده تلفن زهرا را تحت ردیابی قرار دادند و موفق به یافتن شماره این مرد شدند که نتایج تجسسها نیز نشان میداد پیامکها و تماسهای بسیاری بین آنان رد و بدل شده است. تحقیقات کارآگاهان نشان میداد اسماعیل خط خود را سوزانده است و از شماره دیگری در آن گوشی استفاده میکند که در ردیابیهای دیگر مخفیگاه وی در شهر قدس شناسایی شد و آنان در یک عملیات ضربتی موفق شدند مردی را دستگیر کنند که ادعا میکرد اسمش «حسین» است و گوشی تلفنهمراه را از اسماعیل خریده است.
در ادامه با توجه به درست بودن ادعاهای حسین، کارآگاهان با سرنخهای دیگری که به دست آورده بودند موفق شدند در یک عملیات پیچیده و خزنده پلیسی، اسماعیل را ساعت یک بامداد ۱۳خردادماه در خانه برادرش دستگیر کنند.
اعتراف هولناک به قتل زن جوان
اسماعیل در بازجوییها هنگامی که با یافتههای پلیس روبهرو شد لب به اعتراف گشود و گفت: من به صورت دورهگردی پارچه و پرده میفروختم، چند ماه پیش در رباطکریم با زهرا آشنا شدم و وی مشتریام شد و هر از گاهی سفارش پارچه میداد تا این که به همدیگر علاقهمند شدیم و بارها برای گردش به بیرون از خانه رفتیم.
این مرد جنایتکار در تشریح جزییات قتل زن جوان افزود:آن شب زهرا به من زنگ زد و گفت میخواهد مرا ببیند، ابتدا قبول نکردم و گفتم که دیروقت است بماند برای روز دیگری ولی وی آنقدر اصرار کرد که با وی در پرندک قرار گذاشتم. وقتی وی سوار وانت شد متوجه سروصداهایی از پشت سر شدم، از آینه نگاه کردم دیدم دو مرد و یک زن به دنبال خودرویم میدوند که زهرا گفت آنها خانوادهاش هستند و باید فرار کنیم. به هر شکلی بود از آنجا گریختیم و به روستای «بقه» رفتیم، پس از گردش قصد بازگشت داشتیم که زهرا گفت: دیگر نمیخواهد به خانهاش برگردد چون خانوادهاش متوجه رابطه پنهانی وی شدهاند و از من خواست تا پیش وی بمانم، قادر به تصمیمگیری نبودم که چه کاری انجام بدهم از سویی قربانی نیز با اصرارهایش مرا آزار میداد و با داد و فریاد کردن تمرکزم را به هم ریخته بود و مدام میگفت آبرویش رفته است و خانوادهاش حتماً شکایت خواهند کرد و با حرفهایش مرا ترساند تا اینکه نمیدانم چطور شد کنترلم را از دست دادم و با چاقویی که کنار دنده بود چندین ضربه به زهرا زدم و هنگامی که دیدم وی در حال مرگ است او را از داخل خودرو به وسط جاده انداختم و به خانهام برگشتم، سپس سیمکارتم را روز بعد سوزاندم و گوشی را به یکی از دوستانم فروختم، بعد از آن نیز روکش صندلیهای وانت را شستم تا لکههای خون از بین بروند تا کسی متوجه این ماجرا نشود.
قاتل جوان در ادامه گفت: من به زهرا یک میلیون تومان قرض داشتم اما این بدهی انگیزهای برای قتل نبود، بعد از جنایت عذاب وجدان زیادی داشتم و شبها کابوس قتل را میدیدم.