مرد کشاورزی یک زن نق نقو داشت که از صبح تا نصف شب در مورد چیزی شکایت میکرد. تنها زمان آسایش مرد زمانی بود که با قاطر پیرش در مزرعه شخم میزد.
یک روز، وقتی که همسرش برایش ناهار آورد، کشاورز قاطر پیر را به زیر سایه ای راند و شروع به خوردن ناهار خود کرد. بلافاصله همسر نق نقو مثل همیشه شکایت را آغاز کرد. ناگهان قاطر پیر با هر دو پای عقبی لگدی به پشت سر زن و در دم کشته شد.
در مراسم تشییع جنازه چند روز بعد، کشیش متوجه چیز عجیبی شد. هر وقت...
یک زن عزادار برای تسلیت گویی به مرد کشاورز نزدیک میشد، مرد گوش میداد و بنشانه تصدیق سر خود را بالا و پایین میکرد، اما هنگامی که یک مرد عزادار به او نزدیک میشد، او بعد از یک دقیقه گوش کردن سر خود را بنشانه مخالفت تکان میداد.
پس از مراسم تدفین، کشیش از کشاورز قضیه را پرسید.
کشاورز گفت:
خوب، این زنان می آمدند چیز خوبی در مورد همسر من میگفتند، که چقدر خوب بود، یا چه قدر خوشگل یا خوش لباس بود، بنابراین من هم تصدیق میکردم.
کشیش پرسید، پس مردها چه میگفتند؟
کشاورز گفت:
آنها می خواستند بدانند که آیا قاطر را حاضرم بفروشم یا نه
آخرین مطالب
- ■حمایت از خانوادههای بهزیستی و ایثارگران یک وظیفه ملی و فوری است
- ■نشست صمیمی با مددجویان بهزیستی در راستای حل مشکلات مددجویان در سرپلذهاب برگزار شد
- ■راز روشن ماندن چراغ علم ایران از نگاه شهید طهرانچی
- ■سردار فدوی: مسائل کشور فقط به دست خودمان حل میشود
- ■تهران برفی و بارانی میشود
- ■عراقچی تشریح کرد: پروژههای فروش نفت و گاز و سوآپ گاز با روسیه
- ■ساعت کاری بانکها از اول دی تغییر میکند
- ■ملاقات تاج با رئیس فیفا برای حل تنش بازی ایران-مصر
- ■حمایت علمی و مالی، مسیر اصلی ارتقای زندگی مددجویان سرپلذهاب است
- ■پرداخت کالابرگ دهکهای ۳ تا ۷ از هفته آینده
پربازدیدترین ها
- ■برگزاری مراسم باشکوه میلاد حضرت فاطمه زهرا(س) و روز زن در سپاه ناحیه سرپلذهاب
- ■قدردانی رئیس شبکه بهداشت و درمان شهرستان از بانوان به مناسبت میلاد حضرت فاطمه زهرا(س) و روز زن
- ■وقتی عشق قربانی اعتیاد میشود
- ■جهش روابط اقتصادی ایران و قزاقستان به سمت تجارت میلیارد دلاری
- ■ورزشگاهی که مانع هدر رفتن بودجه فوتبال میشود
- ■جشن میلاد حضرت فاطمه زهرا(س) و بزرگداشت روز مادر در تیپ ۷۱ ابوذر
- ■بررسی مسائل شیلات شهرستان؛ تأکید بر توسعه پایدار و رفع چالش کمآبی
- ■کشتهسازی رسانهای؛ سناریوی تکراری ایران اینترنشنال
- ■قدم به قدم با قویترین سامانه برفی در ۱۰ روز آینده +نقشه
- ■جانبازان ۷۰ درصد در سرپلذهاب تجلیل شدند
- ■جذابترین بارش شهابی آسمان ایران را امشب ببینید
- ■هکِ جگوار اقتصاد انگلیس را لرزاند
- ■راهاندازی بازارچه مرزی تیلهکو در اولویت
- ■چراغ سبز زلنسکی به امتیازات ارضی، آمریکا را به توافق امیدوار کرد
- ■از قهرمانان ووشو دانشجویان کشور، محمدحسین عظیمیراد و محمدرسول عسکری، استقبال شد
- ■اعتراف خبرنگار بیبیسی درباره بزک شخصیت اپوزیسیونی
- ■غول نفتی ایران با فناوری سبز دوباره متولد شد
- ■فقه روز | برگزاری مراسم ازدواج در ایام قمر در عقرب
- ■فرماندهان زنده در دل غزه؛ فهرستی که اسرائیل نتوانسته حذف کند
- ■چشم تهران به پاسکاری دولتی برای ساخت ورزشگاه خشک شد
چند می فروشی؟
مرد کشاورزی یک زن نق نقو داشت که از صبح تا نصف شب در مورد چیزی شکایت میکرد. تنها زمان آسایش مرد زمانی بود که با قاطر پیرش در مزرعه شخم میزد.
یک روز، وقتی که همسرش برایش ناهار آورد، کشاورز قاطر پیر را به زیر سایه ای راند و شروع به خوردن ناهار خود کرد. بلافاصله همسر نق نقو مثل همیشه شکایت را آغاز کرد. ناگهان قاطر پیر با هر دو پای عقبی لگدی به پشت سر زن و در دم کشته شد.
در مراسم تشییع جنازه چند روز بعد، کشیش متوجه چیز عجیبی شد. هر وقت...
یک زن عزادار برای تسلیت گویی به مرد کشاورز نزدیک میشد، مرد گوش میداد و بنشانه تصدیق سر خود را بالا و پایین میکرد، اما هنگامی که یک مرد عزادار به او نزدیک میشد، او بعد از یک دقیقه گوش کردن سر خود را بنشانه مخالفت تکان میداد.
پس از مراسم تدفین، کشیش از کشاورز قضیه را پرسید.
کشاورز گفت:
خوب، این زنان می آمدند چیز خوبی در مورد همسر من میگفتند، که چقدر خوب بود، یا چه قدر خوشگل یا خوش لباس بود، بنابراین من هم تصدیق میکردم.
کشیش پرسید، پس مردها چه میگفتند؟
کشاورز گفت:
آنها می خواستند بدانند که آیا قاطر را حاضرم بفروشم یا نه