در تشکیلات به ما گفته بودند رفتگرها هرروز از داخل جویهای آب، افرادی که شب گذشته کشته شده بودند را جمع می کنند! و زمانی که در خیابانها گذر میکنید، هیچکس لبخند نمیزند، شاد نیست و خندهها را از چهرهها ربودهاند!
"ابراهیم خدابنده ” عضو سابق گروهک تروریستی منافقین، در گفتگویی به تشریح فعالیت خود در این تشکیلات پرداخته است:
ابراهیم خدابنده
*افراد چگونه اسیر فرقههای تروریستی میشوند؟
درمورد گرفتاری افراد در فرقهها هنوز به این نتیجه نرسیدهایم که چه عواملی باعث این موضوع شده، چراکه موضوعی پیچیده و بر خلاف تصور است و افراد تحصیلکرده بیشتر گرفتار این دام شده اند، زیرا دانشجویان، جوانان و این افراد ذهن پیچیده دارند اما فاقد تجربه اجتماعی هستند.
گروهک تروریستی منافقین به عنوان یک فرقه مخرب کنترل ذهن (فراتر از واژه تروریست) و به معنای کامل تخریب مناسبات اجتماعی و خانوادگی به شمار رفته، همانطور که مریم رجوی خانواده را لانه فساد و دشمن اصلی در گروهک میدانست.
نویسنده کتاب "فرقهها در میان ما” در این باره می نویسد: هروقت کسی با شما صحبت و اینگونه تأکید کرد که این موضوع را با خانواده خود در میان نگذارید، این نکته باید زنگ خطری در گوش شما باشد.
* بعد از انتقال افراد گروهک تروریستی به لیبرتی، خبرنگاران متعددی در پادگان اشرف حضور پیدا و بر وجود مکانهایی همانند شکنجهگاه در این پادگان اشاره کردند. آیا شما این مسأله را تأیید میکنید؟
در فرقه رجوی نیز همانند دیگر فرقهها ارتباط افراد با یکدیگر به شدت کنترل شده و سرکردگان این گروهک تروریستی روی این موضوع بسیار حساس بودند که اطلاعات به هیچ عنوان به بیرون از گروهک درز نکند.
من وقتی به ایران آمدم، بسیاری از افرادی که از این گروهک تروریستی جدا شده بودند، از مسائل مرموز و مخوف این گروهک پرده برداشتند که من نیز در طی سفرهای خود به پادگان اشرف متوجه این موضوعات شده بودم.
البته باید بگویم پادگان اشرف محل کار من در این گروهک نبود و من زیر نظر سرکردگان در اروپا مشغول به فعالیت بودم که در این بین میتوان به موارد متعددی از شکنجه زنان، مردان و حبسهای انفرادی، قتل در داخل پادگان اشرف و فشارهای روانی اشاره کرد.
برنامهای در سازمان به عنوان "عملیات جاری” مرسوم بود که در کتاب فرقهها از آن با نام "کنترل ذهن” یاد شده است. به این منظور، فرد را در یک جمع ۵۰-۶۰ نفره قرار داده و وی را سوژه آن نشست کرده و حتی با او برخورد فیزیکی بسیار بدی میکردند و این فرد از لحاظ روانی آنچنان تحت فشار قرار میگرفت که دفاع روانی خود را از دست داده و توان نه گفتن از او سلب می شد.
در این جلسه، افرادی که نافرمانی کرده و دستوری را قبول نمیکردند و یا حتی سؤالی فراتر از چارچوب تعیین شده میپرسیدند، در این نشستها با سرکوب روانی مواجه می شدند. بسیاری از کارهایی که در گروهک تروریستی منافقین برای کنترل ذهن، فریب افراد، جذب نیرو و نگهداری آن ها صورت گرفته، نشأت گرفته از این روش بوده است.
مسائل جنسی نیز از این روش مستثنی نبود. در این راستا ابتدا فرد را از این کار منع و این موضوع را به عنوان یک گناه بزرگ در ذهن فرد قلمداد می کردند که اگر حتی لحظهای مسألهای در این زمینه به ذهنش خطور میکرد، باید در این نشستها به خطای خود اعتراف کرده و مورد توهین و بازجویی از سوی افراد دیگر قرار می گرفت.
فرد دائما خود را سرزنش می کند که من چه انسان پستی هستم که چنین افکاری به ذهنم خطور می کند. بعد به این شکل روان فرد را کنترل کرده و یا در بعضی موارد فرد را ایزوله میکردند.
باید اشاره کنم پادگان اشرف هیچگونه وسیله ارتباطی با بیرون نداشت و در حال حاضر نیز که این پادگان به لیبرتی منتقل شده، تمام مسائل گذشته حاکم است. افرادی هستند که هیچ ایدهای در ذهن نسبت به دنیای خارج ندارند، چرا که بیش از دو دهه در این گروهک تروریستی و در داخل پادگان اشرف حضور دارند.
بعضی مواقع که افراد سازمان ملل با افراد گروهک تروریستی منافقین صحبت کرده و میپرسیدند "آیا قصد خروج از این گروهک را دارید؟” هیچ ایده و پاسخی ندارند که پشت این میلهها چه میگذرد؟
آنچه که در مورد دنیای خارج میدانند، چیزی است که سرکردگان به آن ها تحمیل کرده اند چراکه بر این باورند که بیرون از فرقه همه چیز غاصب و شیطانی است و تنها راه نجات، فرقه و سرکردگان آن است.
افراد فریبخورده در گروهک تروریستی منافقین، قبل از آنکه حصارهای فیزیکی آن ها را احاطه کند، حصارهای ذهنی و روانی آن ها را در بر گرفته است.
* اهم فعالیت شما در اروپا بود؟ این فعالیتها را به سرکردگی چه کسی انجام میدادید؟
من در بخش حقوق بینالملل گروهک بودم و فعالیت ما در گروهک تروریستی منافقین، جذب نیروی سیاسی و کمکهای مالی بود که به طرق مختلف و عمدتا با کلاهبرداری صورت میگرفت؛ با ایجاد خیریههای ساختگی تحت عنوان کمک به بچههای یتیم!
از فضای ضدایرانی که در غرب حاکم بود، سوءاستفاده می کردند که من خود نیز به میزان زیادی درگیر این تبلیغات بودم.
زمانی که به ایران بازگشتم، دادههای قبلی خود را با آنچه که در ایران بود مغایر دیدم، چراکه در تشکیلات به ما گفته بودند رفتگرها هرروز از داخل جویهای آب، افرادی که شب گذشته کشته شده بودند را جمع می کنند! و زمانی که در خیابانها گذر میکنید، هیچکس لبخند نمیزند، شاد نیست و خندهها را از چهرهها ربودهاند! یعنی تبلیغات ضدایرانی در گروهک تروریستی منافقین زیاد بود و خیلی از کسانی که سعی در جذب آن ها داشتیم، إشراف کافی به موضوع نداشتند و بر اساس جو عمومی حاکم در آنجا (خارج از ایران) کمکهای مالی خود را به ما اهدا میکردند.
باید بگویم فرقهها بر مبنای فریب و دروغ پایهریزی شده و همه افراد را مجبور میکنند که به افراد خارج از فرقه دروغ بگویند.
به گفته نویسنده کتاب فرقهها در میان ما، فرقهها در عین حال که از اعضای خود صداقت و فداکاری را نسبت به سرکردگان خود خواستارند، آن ها را مجاب کرده اند که بیرون از فرقه به صورت کاملا دوگانه عمل کنند.
یک ویژگی فرقه این است که استانداردهای دوگانه درون و بیرون دارد و این موضوع برای افراد نهادینه شده است. زمانی که صحبت از منافق و نفاق به میان میآید، این بحث برای اعضای گروهک کاملا پذیرفته شده است.
در یک روند با ایزوله کردن افراد به صورت قطع رابطه آن ها با خانوادهها و آشنایان، فرد به لحاظ ذهنی دچار دگرگونی شده، هویتش مصادره شده و یک هویت کاذب به او میدهند که آن هویت، گوش به فرمان مطلق سرکردگان است.
باید به این مسأله مهم اشاره کنم که در خودسوزیهای ۱۷ ژوئن ۲۰۰۳، زمانی که "مریم رجوی” به جرم کلاهبرداری و پولشویی دستگیر شد، دستور داده شد که ۱۰ نفر در ۱۰ شهر اروپایی خودسوزی کنند. این در حالی بود که مریم رجوی در زندان حتی اعتصاب غذا هم نکرد و زمانی که قوه قضائیه این کشور بر اساس سیستم لاییک به او دستور داد که "شما باید بدون روسری وارد صحن دادگاه شوید” ، مریم رجوی بدون هیچگونه ممانعتی این امر را پذیرفت، یعنی با انعطاف بسیار با آن ها برخورد میکرد.
این در حالی بود که همزمان خواهان خودسوزی افراد گروهک بود تا این موضوع بتواند اهرم فشاری بر قوه قضائیه فرانسه برای آزادی خودش باشد.


