شروع خوبش را مدیون بازی خوب اردلان است. مهدی سلطانی سروستانی که عضو هیئت علمی دانشگاه بوده و تحصیلات خود در زمینه سینما را در پاریس به پایان برده به خوبی توانست خلا و نقص دیگر نابازیگرها را بگیرد.با دیدن قسمتهای ابتدایی سریال مادرانه احساس میشد که تفکری در باب شیوه غلط زندگی برخی جوانان و روابط اشتباه میان اعضای یک خانواده به چالش کشیده خواهد شد اما به یکباره شاهد اوج و فرودهایی بودیم که تنها بیننده را سردرگم قصه میکرد.
بالا و پایین بسیار قصه تماما فکر و ذهن را از درک عمق ماجرا به سمت پوسته که همان داستان است هدایت میکرد. مخاطب و بیننده حالا آنقدر درک و فهمش بالا رفته که از یک سریال تنها داستان سرایی نخواهد تا سرگرم شود.
“مادرانه” به ماننده اسمش تنها قرار بود که یک سرود باشد، سرودی عاشقانه همان طور که در دیالوگهای اردلان و مریم در سکانسهای پایانی اتفاق افتاد.
اغراق در پافشاری و سیاه نشان دادن یک دختر نسل جدید به گونهای که نویسنده عقل او را گرفته و تنها لجبازی را جایش قرار داده تا حماقتهای مادر اصلی این دختر و پدری که تنها گناهش رفتن به سمت پولداری بوده است. اینکه چه طور و چرا پدر به یکباره به اشتباهش پی برد، اینکه بالاخره مادر اصلی داستان کارش به کجا کشید و چگونه درس گرفت، اینکه اصلا جرم اردلان چه بود همگی از جاخالیهای فیلمنامه بود.
افراط و تفریط در سریال آنقدر در ذوق میزد که دیالوگهای ابتدایی اردلان مخاطب را پس میزد. اینکه دائم در حال به رخ کشید مال و اموالش بود و هر چیزی را با “خریدن” میخواست درست کند.
از افراط”رها” در بیحرمتی و رفتارهای بچهگانه که بگذریم تنها راه حل درست شدن این نسل را در ضربه مغزی دیدیم! یعنی همان پاک کردن صورت مساله به راحتی هر چه تمام از سوی نویسنده.
یعنی حتی نه تنها راه حلی ارائه نشد بلکه دختر بد ماجرای ما تنها با از دست دادن حافظهاش خوب شد، همین!
و یا افراط در خوب نشان دادن آدم خوب داستان که همان مریم است نیز تا حدی است که به دل نمینشیند. کسی که تاب و تحمل یک دانشآموز را در مدرسه ندارد حالا به یکباره مادرش میشود و جان فدای او! چگونه این پارادوکس قابل حل است؟
در مجموع باید گفت که مادرانه پایان بندی نداشت، پایان بندی از این جهت که کدام راهها یک فرد را به سمت خیر کشاند. مادرانه تنها چیزی هم که نداشت حس مادرانه بود و البته سرشار بود از بودی تند پدرانه!
اگر تلرانسهای این سریال گرفته و مفصلهای قصه منطقیتر نوشته میشد قطعا میتوانستیم به آن موفق بگوییم البته این بدان معنا نیست که موفق هم نبوده، اما موفق هم نبوده! چیزی بین بودن و نبودن یک چیز ماننده موفقیت.
آخرین مطالب
- ■انتخاب رئیس جدید جبهه تحولخواهان انقلابی
- ■بررسی علت انفجار دانشگاه تهران توسط نهادهای تخصصی مرتبط
- ■قانون ۸ ساله هوای پاک هیچ بودجهای ندارد
- ■اسرار زامبی شدن اقتصاد اسرائیل
- ■اصلاحات؛ طیف همیشه طلبکار
- ■دستیار ترامپ: نفت ونزوئلا متعلق به آمریکاست
- ■آیا بارورسازی ابرها تاثیری در بارندگی دارد؟
- ■هدیه آسمان آذر به ایران به اندازه مصرف آب ۶۰۰ میلیون نفر
- ■حملات هوایی رژیم صهیونیستی به جنوب و شرق لبنان
- ■حملات هوایی رژیم صهیونیستی به جنوب و شرق لبنان
پربازدیدترین ها
- ■جانبازان ۷۰ درصد در سرپلذهاب تجلیل شدند
- ■راهاندازی بازارچه مرزی تیلهکو در اولویت
- ■کشتهسازی رسانهای؛ سناریوی تکراری ایران اینترنشنال
- ■از قهرمانان ووشو دانشجویان کشور، محمدحسین عظیمیراد و محمدرسول عسکری، استقبال شد
- ■قدم به قدم با قویترین سامانه برفی در ۱۰ روز آینده +نقشه
- ■بازدید میدانی بخشدار دشتذهاب از محل شکستگی خط انتقال آب روستای تپه دارابخان
- ■آغاز توزیع شیر رایگان در مدارس سرپلذهاب به روایت تصویر
- ■چشم تهران به پاسکاری دولتی برای ساخت ورزشگاه خشک شد
- ■جمعآوری دکههای غیرمجاز و ساماندهی معابر در سرپلذهاب
- ■فقه روز | برگزاری مراسم ازدواج در ایام قمر در عقرب
- ■فرماندهان زنده در دل غزه؛ فهرستی که اسرائیل نتوانسته حذف کند
- ■ضعف زیرساختها حلقه مفقوده گردشگری کرمانشاه
- ■راهکار آقای معاون وزیر برای رفع مشکلات نهاده دامی
- ■حداقل در میان خودتان یکی را قبول داشته باشید
- ■فریاد خشم فرانسویها علیه سیاستهای ترامپ
- ■قیمت مکالمه و پیامک همراه افزایش یافت
- ■گروسی: بازرسیها در ایران محدود است
- ■فارس من| نفسهای دخترم فدای دود سیاه تهران شد
- ■علت گرانی برنج در جنوب تهران پیدا شد
- ■استقبال باشکوه از قهرمانان ووشو دانشجویان کشور در سرپلذهاب
"مادرانه" میتوانست حرف برای گفتن داشته باشد: بوی تند پدرانه در مادرانه
بالا و پایین بسیار قصه تماما فکر و ذهن را از درک عمق ماجرا به سمت پوسته که همان داستان است هدایت میکرد. مخاطب و بیننده حالا آنقدر درک و فهمش بالا رفته که از یک سریال تنها داستان سرایی نخواهد تا سرگرم شود.