اینجا گورستان بقیع است و این خاک، گنجینه دار فریادی است که قرنها، ارباب جور آن را در سینه ما محبوس کردهاند.
حکایت بقیع، حکایت غربت است، غربت اسلام
و با که باید این راز را باز گفت
که اسلام در مدینة النبی از همه جا غریب تر است.
ای چشم، خون ببار تا حجاب از تو بردارند
و ببینی که این خاک گنجینه دار نوراست و مدفن عشق
و اینجا بقعهای است از بِقاع بهشت!
و آن نفخهای که در بهشت، روح میدمد، از سینه این خاک برمیآید
چرا که اینجا مدفن کلیدداران بهشت است.
ای بقیع مطهر
ای رازدار صدیق صدیقه اطهر
و ای هم نوای مولا مهدی(ع)
آن گاه که غریبانه آنجا به زیارت میآید.
ای بقیع با ما سخن بگو
با ما از رازهای سر به مُهری که در سینه داری بگو
بگو، با ما بگو
لابد صدای گریه غریبانه آن یار را
هنگامی که بر غربت اسلام میگرید، شنیدهای؟
بگو، با ما بگو که حبیب ما
در رازگوییهای علی وار خویش
و در مناجاتهای سجاد گونهاش، چه میگوید
ای تربت مطهر!
ای آن که بر تربت تو، جای جای، نشانه پای حبیب ما و اثر اشکهای غریبانه او باقیست
ای هم نوای مولا مهدی!
ای کاش ما بجای خاک تو بودیم
و هنگامی که آن یار غایب از نظر به زیارت قبور میآمد
بر پای او بوسه میزدیم
گفتی که هر جا دلتان شکست، قبر من آنجاست
سالهاست که من مزار ناشناس تو را
در شکستههای دلم پنهان کردهام،
تا مبادا پای غریبهای خلوت محبت ما را بر هم زند
و تیر نگاه نامحرمی از ملاقاتهای شبانه مان باخبر شود.
خواستم بر مزارت گل بوتههای اشک بکارم
اما استخوان در گلو، راه را بر بغض بست
و خار در چشم، راه را بر گریستن!
هر شب مشتی از تربت تو را با خود به خانه میآورم
تا در روزهای خانه نشینی ام، برای پسر آخر الزمانمان
دانههای صبر را به رشته تسبیح در آورم
عادت کردهام که بی چراغ و پای برهنه به دیدارت بیایم
تا کسی نفهمد که این زائر غریب که هر شب از کوچههایشان میگذرد
از زیارت کدام قبر مخفی بازمیگردد.
(شهید سید مرتضی آوینی)
آخرین مطالب
- ■دعای ندبه در حرم مطهر احمد بن اسحاق قمی؛ تجلی اشک و انتظار عاشقان اهل بیت
- ■اختصاص ۵۲ میلیارد تومان برای آسفالت راههای روستایی بخش دشت ذهاب
- ■تأکید معاون سیاسی فرمانداری سرپلذهاب بر همکاری همهجانبه در مبارزه با مواد مخدر
- ■بازدید فرماندار سرپلذهاب از پروژه آسفالت روستای برخ و باران
- ■تلاش کارگران برای بهسازی کوچهها و خیابانهای سرپل ذهاب
- ■انتخاب رئیس جدید جبهه تحولخواهان انقلابی
- ■بررسی علت انفجار دانشگاه تهران توسط نهادهای تخصصی مرتبط
- ■قانون ۸ ساله هوای پاک هیچ بودجهای ندارد
- ■اسرار زامبی شدن اقتصاد اسرائیل
- ■اصلاحات؛ طیف همیشه طلبکار
پربازدیدترین ها
- ■جانبازان ۷۰ درصد در سرپلذهاب تجلیل شدند
- ■از قهرمانان ووشو دانشجویان کشور، محمدحسین عظیمیراد و محمدرسول عسکری، استقبال شد
- ■آغاز توزیع شیر رایگان در مدارس سرپلذهاب به روایت تصویر
- ■بازدید میدانی بخشدار دشتذهاب از محل شکستگی خط انتقال آب روستای تپه دارابخان
- ■جمعآوری دکههای غیرمجاز و ساماندهی معابر در سرپلذهاب
- ■نشست تخصصی نماینده مردم در مجلس شورای اسلامی با روحانیون سرپل ذهاب برگزار شد.
- ■راهکار آقای معاون وزیر برای رفع مشکلات نهاده دامی
- ■حداقل در میان خودتان یکی را قبول داشته باشید
- ■نشست تخصصی نماینده مردم در مجلس شورای اسلامی با روحانیون سرپلذهاب برگزار شد
- ■گروسی: بازرسیها در ایران محدود است
- ■علت گرانی برنج در جنوب تهران پیدا شد
- ■استقبال باشکوه از قهرمانان ووشو دانشجویان کشور در سرپلذهاب
- ■جلسه بررسی و رفع مشکل صدور سند املاک شهرک مشاغل به ریاست دادستان سرپلذهاب
- ■نشست صمیمی با مددجویان بهزیستی در راستای حل مشکلات مددجویان در سرپلذهاب برگزار شد
- ■ضعف زیرساختها حلقه مفقوده گردشگری کرمانشاه
- ■جایزه جهانی امام خمینی با حضور رئیسجمهور برگزار میشود
- ■فارس من| نفسهای دخترم فدای دود سیاه تهران شد
- ■افراطیگری نتانیاهو صهیونیسم بینالملل را ذلیل کرد
- ■نقشه راه رهبر انقلاب برای مداحان
- ■ورود اتوبوسهای برقی ایرانی به خیابانها
تخریب بهشت …
“سالروز تخریب بقیع بر تمامی شیعیان تسلیت باد.”
اینجا گورستان بقیع است و این خاک، گنجینه دار فریادی است که قرنها، ارباب جور آن را در سینه ما محبوس کردهاند.
حکایت بقیع، حکایت غربت است، غربت اسلام
و با که باید این راز را باز گفت
که اسلام در مدینة النبی از همه جا غریب تر است.
ای چشم، خون ببار تا حجاب از تو بردارند
و ببینی که این خاک گنجینه دار نوراست و مدفن عشق
و اینجا بقعهای است از بِقاع بهشت!
و آن نفخهای که در بهشت، روح میدمد، از سینه این خاک برمیآید
چرا که اینجا مدفن کلیدداران بهشت است.
ای بقیع مطهر
ای رازدار صدیق صدیقه اطهر
و ای هم نوای مولا مهدی(ع)
آن گاه که غریبانه آنجا به زیارت میآید.
ای بقیع با ما سخن بگو
با ما از رازهای سر به مُهری که در سینه داری بگو
بگو، با ما بگو
لابد صدای گریه غریبانه آن یار را
هنگامی که بر غربت اسلام میگرید، شنیدهای؟
بگو، با ما بگو که حبیب ما
در رازگوییهای علی وار خویش
و در مناجاتهای سجاد گونهاش، چه میگوید
ای تربت مطهر!
ای آن که بر تربت تو، جای جای، نشانه پای حبیب ما و اثر اشکهای غریبانه او باقیست
ای هم نوای مولا مهدی!
ای کاش ما بجای خاک تو بودیم
و هنگامی که آن یار غایب از نظر به زیارت قبور میآمد
بر پای او بوسه میزدیم
گفتی که هر جا دلتان شکست، قبر من آنجاست
سالهاست که من مزار ناشناس تو را
در شکستههای دلم پنهان کردهام،
تا مبادا پای غریبهای خلوت محبت ما را بر هم زند
و تیر نگاه نامحرمی از ملاقاتهای شبانه مان باخبر شود.
خواستم بر مزارت گل بوتههای اشک بکارم
اما استخوان در گلو، راه را بر بغض بست
و خار در چشم، راه را بر گریستن!
هر شب مشتی از تربت تو را با خود به خانه میآورم
تا در روزهای خانه نشینی ام، برای پسر آخر الزمانمان
دانههای صبر را به رشته تسبیح در آورم
عادت کردهام که بی چراغ و پای برهنه به دیدارت بیایم
تا کسی نفهمد که این زائر غریب که هر شب از کوچههایشان میگذرد
از زیارت کدام قبر مخفی بازمیگردد.
(شهید سید مرتضی آوینی)
اینجا گورستان بقیع است و این خاک، گنجینه دار فریادی است که قرنها، ارباب جور آن را در سینه ما محبوس کردهاند.
حکایت بقیع، حکایت غربت است، غربت اسلام
و با که باید این راز را باز گفت
که اسلام در مدینة النبی از همه جا غریب تر است.
ای چشم، خون ببار تا حجاب از تو بردارند
و ببینی که این خاک گنجینه دار نوراست و مدفن عشق
و اینجا بقعهای است از بِقاع بهشت!
و آن نفخهای که در بهشت، روح میدمد، از سینه این خاک برمیآید
چرا که اینجا مدفن کلیدداران بهشت است.
ای بقیع مطهر
ای رازدار صدیق صدیقه اطهر
و ای هم نوای مولا مهدی(ع)
آن گاه که غریبانه آنجا به زیارت میآید.
ای بقیع با ما سخن بگو
با ما از رازهای سر به مُهری که در سینه داری بگو
بگو، با ما بگو
لابد صدای گریه غریبانه آن یار را
هنگامی که بر غربت اسلام میگرید، شنیدهای؟
بگو، با ما بگو که حبیب ما
در رازگوییهای علی وار خویش
و در مناجاتهای سجاد گونهاش، چه میگوید
ای تربت مطهر!
ای آن که بر تربت تو، جای جای، نشانه پای حبیب ما و اثر اشکهای غریبانه او باقیست
ای هم نوای مولا مهدی!
ای کاش ما بجای خاک تو بودیم
و هنگامی که آن یار غایب از نظر به زیارت قبور میآمد
بر پای او بوسه میزدیم
گفتی که هر جا دلتان شکست، قبر من آنجاست
سالهاست که من مزار ناشناس تو را
در شکستههای دلم پنهان کردهام،
تا مبادا پای غریبهای خلوت محبت ما را بر هم زند
و تیر نگاه نامحرمی از ملاقاتهای شبانه مان باخبر شود.
خواستم بر مزارت گل بوتههای اشک بکارم
اما استخوان در گلو، راه را بر بغض بست
و خار در چشم، راه را بر گریستن!
هر شب مشتی از تربت تو را با خود به خانه میآورم
تا در روزهای خانه نشینی ام، برای پسر آخر الزمانمان
دانههای صبر را به رشته تسبیح در آورم
عادت کردهام که بی چراغ و پای برهنه به دیدارت بیایم
تا کسی نفهمد که این زائر غریب که هر شب از کوچههایشان میگذرد
از زیارت کدام قبر مخفی بازمیگردد.
(شهید سید مرتضی آوینی)