پربازدیدترین ها

سرویس: تازه های خبر کد خبر: 38696 ۲۱:۲۲ - ۱۳۹۲/۰۶/۰۵

اگر خودشیفته اید بخوانید

اگر خودشیفته اید بخوانید
شاید شما این کلمه را زیاد شنیده باشید و یا در مکالمات روزمره آن را در وصف دیگران به کار برده‌اید که فلانی فردی خودشیفته است.
خودشیفتگی به معنای عاشق خود بودن است. رفتار و احساس طبیعی این است که خود را دوست بداریم، پس عاشق خود بودن از هنجار و طبیعت خلق آدمی به دور است و یک بیماری شناخته می‌شود.   تخمین زده می‌شود که اختلال شخصیت خودشیفتگی در حدود یک درصد بالغین وجود داشته باشد. این اختلال در مردان شایعتر از زنان است لغت «خود شیفته» ترجمه لغت Narcissism (نارسیسم) است که از یک افسانه یونانی گرفته شده است. در این افسانه مرد جوانی به نام «نارسیوس» عاشق عکس خود که در آب افتاده بود شد. و وقتی به آب پرید تا آن را که فکر می‌کرد حوری دریایی است بگیرد، غرق شد. بعدها با استعمال عمومی ، این اصطلاح در روانشناسی برای توصیف طبقه‌ای از اختلالات شخصیت مورد استفاده قرار گرفت در افرادی که دچارخودشیفتگی هستند خودبزرگ بینی، خودشیفتگی، خیالپردازی دربارهٔ موفقیت نامحدود، قدرت، زیبایی همچنین نیاز دائمی به تحسین دیگران وجود دارد. افرادی با اختلال شخصیت خودشیفته در مورد ارزیابی خود کمتر از قضاوت در مورد دیگران سخت گیر هستند(رونیگستام،۱۹۹۸،تاگنی، واگنرو کرامزو ۱۹۹۲). اگر این افراد از جانب دیگران مورد انتقاد و بی تفاوتی قرار گیرند؛ و یا این که عزت نفس شان تهدید شود، خشمگین می شوند.   البته اشتغال ذهنی کامل در مورد خود، روابط بین فردی را در آنان به اشکال گوناگون برهم می زند. این افراد توانایی تشخیص احساس دیگران را ندارند. به طور اغراق آمیزی احساس استحقاق می کنند، و بدون پذیرفتن مسئولیتهای متقابل از دنیا طلبکار هستند. آنها به سادگی می توانند بهره کش باشند و برای ارضاء امیال شخصی، امتیازات دیگران را از آن خود می کنند. وقتی قادر به برقراری یک رابطه می شوند بین آرمان گرایی افراطی و بی ارزش نمودن بیش از حد طرف شان در نوسان هستند. ولی ریشه های نامرئی خودشیفتگی می تواند موجب عزت نفس پایین و ترس از شکست باشد.بر روی بسیاری از جنبه‌های مختلف زندگی مانند روابط اجتماعی، خانوادگی و کاری تأثیر منفی می‌گذارد   معیار تشخیص معیارهای تشخیص اختلال خود شیفته، وجود پنج علامت از علائم زیر برای تشخیص ضروری است: • احساس خود بزرگ بینی مبنی بر مهم بودن خود دارد (مثلا در دستاوردها و استعدادهای خود مبالغه می‌کند و انتظار دارد بدون موفقیت‌های مناسب فرد برتر شناخته شود). • اشتغال ذهنی با تخیلات : موفقیت ، قدرت ، استعداد ، درخشندگی ، زیبایی و عشق ایده‌ال. • معتقد است فردی استثنائی و خاص است و فقط افراد (یا نهادهای) استثنائی و خاص می‌توانند او را بفهمند و یا با او «نشست و برخاست» داشته باشند. • احساس صاحب استحاق بودن یا شایستگی دارد. یعنی انتظارات غیرمنطقی برای مدارای خاص و مطلوب یا موافقت حتمی با توقعات خود را دارد. • در روابط بین فردی استثمارگر است. یعنی برای رسیدن به اهداف خود از دیگران بهره‌کشی می‌کند. • فاقد هم حسّی است: نسبت به شناخت و همانند سازی با احساسات دیگران تمایلی ندارد. • غالبا به دیگران حسادت می‌ورزد یا معتقد است دیگران حسودی او را می‌کنند. • نگرش یا رفتارهای خود خواهانه و پرنخوت نشان می‌دهد.   عوارض عوارض اجتماعی این نوع اختلال شخصیتی می تواند به شرح ذیل باشد؛ * رابطه با دیگران فاقد هر نوع ارتباط مثبت و مستمر است. * در ارتباط های شخصی، هدف بهره کشی از سایرین می باشد. * انتظار دریافت هر نوع خدمات، نوازش و لطف بدون ارائه پاسخ متقابل را دارد. * دارای عزت نفس اندک و گسیخته شدنی است. * پیوسته در جست وجوی جلب تحسین و ارزش نهادن برای ظواهر می باشد. * خیال پردازی با اهداف غیرواقعی و در پی کمال گرایی رفتن از صفات فرد خودشیفته است. * زمانی که مورد انتقاد قرار می گیرد، بسیار عصبانی می شود و واکنش خیلی تند و خصومت آمیزی از خویش نشان می دهد. * همواره از دیگران استفاده ابزاری می کند تا به اهداف شخصی خود دست یابد. * خویشتن را بسیار با اهمیت می داند. * راجع به کامیابی هایش در روابط بین فردی، زندگی خصوصی و حرفه ای شدیدا دچار توهمات فراوان است. * همیشه از سایرین توقع برخوردهای خوب و دلپذیر دارد. * پیوسته از مردم انتظار دارد بدانها توجه و از او پشتیبانی کنند. * خیلی حسود است.   درمان روان درمانی فردی می‌تواند به نحو موثری برای درمان این اختلال به کار رود، هر چند فرایند آن پیچیده و زمانگیر است. باید توجه داشت که کسانی که به این اختلال دچار هستند به ندرت به دنبال درمان خویش می‌روند. این افراد معمولاً با توصیه و تشویق افراد خانواده و یا به منظور درمان عوارض ناشی از این اختلال، درمان را شروع می کنند علّت مشکل بودن درمان این است که فرد غالباً تمایلی به پذیرش وجود اختلال ندارد. روش‌های شناختی-رفتاری غالباً برای کمک به تصحیح و تغییر الگوهای مخرب فکری و رفتاری موثرند. هدف از درمان به وجودآوردن تصویر واقعی‌تری از خود در بیمار است. دارو درمانی معمولاً برای تغییرات بلند مدّت بی‌اثر است ولی گاهی برای درمان عوارض اضطراب و افسردگی مورد استفاده قرار می‌گیرد.