پربازدیدترین ها

سرویس: باشهدا کد خبر: 134919 ۱۳:۱۶ - ۱۳۹۳/۰۷/۰۲

شهیده فوزیه شیردل در کلام شهید چمران

شهیده فوزیه شیردل در کلام شهید چمران
بازی دراز 1404/خداوندا ! چه منظره ای داشت این خانه پاسداران ، چه دردناک ! چه بهت زده و چقدر شلوغ و پرسرو صدا ! گویی صحرای محشر است ! انبوهی از کردهای مسلح و غیر مسلح در پشت در به انتظار کمک ایستاده بودند. آثار غم و درد بر همه چهر ها سایه افکنده بود ، در همین وقت دختر پرستاری که پهلویش هدف گلوله دشمن قرار گرفته بود و خون لباس سفیدش را گلگون کرده بود از در بیرون می بردند آنقدر از بدنش خون رفته بود که صورتش سفید و بی رنگ شده بود . پاسداران جوان به شدت متاثر بودند ، این پرستار 16 ساعت پیش مجروح شده بود  و به شدت از پهلویش خون می رفت نه پزشکی و نه دارویی.... این فرشته بی گناه ساعاتی بعد در میان شیون و ضجه زدن ها جان به جان آفرین تسلیم کرد. هلی کوپتر ساعت 4 بعد از ظهر در محل معین برزمین نشست رگبار گلوله دشمن از هر طرف باریدن گرفت و ما به سرعت مشغول تخلیه آب و نان و خرما و مهمات مختلفی شدیم که تیمسار فلاحی برای ما فرستاده بود از طرف دیگر عده ای کشته ها و مجروحین را از داخل بهداری حمل کرده و سوار هلی کوپتر می نمودند .هر کس هر کاری می کرد . عده ای به تیر اندازی دشمن پاسخ می گفتند و عده ای مجروحین و شهدا ( از جمله شهیده فوزیه شیر دل) را سوار هلی کوپتر می کردند. همه چیز آماده شد و هلی کوپتر صعود کرد اما از روی اضطراب رگبار گلوله ها خلبان که می خواست هر چه زودتر اوج بگیرد کنترل خود را از دست داد و پروانه هلی کوپتر با تپه جلویی تصادف کرد و شکست و تعادل خود را از دست داد درست در کنار انبار مهمات و مواد انفجاری که تازه تخلیه شده بود محصور شد .پره های شکسته شده همچنان با دیوار عمارت بهداری اصابت می کردند و کابین خلبان متلاشی شده بود و جسد نیمه جان دو خلبان آن به بیرون آویزان شده بود .مجروحین داخل هلی کوپتر همه شهید شده بودند . و از همه غم انگیز تر جسد همان دختر پرستار(شهیده فوزیه شیر دل ) بود که گلوله پهلویش را شکافته و بعد از 16 ساعت خونریزی بدرود حیات گفته بود .پایش در داخل هلی کوپتر و بدنش با روپوش سفید خونین از هلی کوپتر آویزان شده بود و دست های آویزانش بر روی خاک کشیده می شد. روحش شاد و یادش گرامی باد download (1)