پربازدیدترین ها

سرویس: برگزیده ها کد خبر: 31367 ۱۹:۲۵ - ۱۳۹۲/۰۵/۱۶

برای صد بار خواندن! ایمان های سوراخ دار

بعد از آن همه تاکید رسول خدا(ص) بر ولایت علی(ع) و آن ایمان سرشار مسلمانان، امیرالمؤمنین علی(ع) تنها ماند.
 

در این مقاله سعی شده به این پرسش پاسخ داده شود که چرا مهاجر و انصار بعد از رحلت رسول خدا(ص) به آنهمه سفارش غلیظ و شداد پیامبر اکرم(ص) در پیروی از امیرالمؤمنین(ع) سستی نمودند و او را تنها گذاشتند. پاسخ به این سوال وقتی دشوارتر می شود که نمونه های عجیبی از ایمان آنان به نبوت رسول خدا(ص) را در تاریخ به نظاره بنشینیم. نتیجه نهایی این بحث می تواند به درد امروز و فردای ما بخورد.

***

نمونه هایی از ایمان راسخ انصار و مهاجر به رسول اکرم(ص):

الف) مسلمانان در جنگ بدر در شرایط بسیار سختی قرار گرفتند؛ آنان آمده بودند تا به تلافی غارت اموالشان در مکه، کاروان تجاری ابوسفیان را غارت کنند اما هنگامی که به نزدیکی چاه های بدر رسیدند با لشکری سه برابر تعداد خود (تا دندان مسلح) روبرو شدند.

رسول خدا(ص) منتظر واکنش مسلمانان شد. در این هنگام انصار با گفتاری سرشار از ایمان گفتند: یا رسول الله! اگر وارد دریا شوی پشت سر تو وارد دریا خواهیم شد، آنچه از ما بستانی برای ما خوش تر است از آنچه نستانی!! (فروغ ابدیت، جعفر سبحانی، غزوه بدر)

ب) در جنگ خندق، یکی از اصحاب، رسول خدا(ص) را که از شدت گرسنگی و کار زیاد سنگ به شکم مبارک بسته بود، به منزلش دعوت کرد. او در خانه فقط یک بز داشت و نه حتی آردی برای پختن نان؛ رزق و روزی خودش و همسر و دو فرزندش از طریق آن بز تأمین می شد، در عین حال از همسرش خواست تا آن بز را ذبح کند و برای رسول خدا(ص) آبگوشتی طبخ کند. هنگام ذبح بز، برادر بزرگتر به تقلید از مادر، برادر کوچکترش را ذبح کرد. زن با دیدن این صحنه او را دنبال کرد که متأسفانه بچه از ترس مادر از پشت بام خانه سقوط کرد و او نیز از دست رفت. زن، هر دو بچه را در اتاقی گذاشت و جریان را با همسرش در میان گذاشت. مرد بنا به بیتابی گذاشت. همسرش گفت: اگر بنا به بیتابی باشد من اولی به این کار هستم اما فعلا رسول خدا(ص) مهمان ما هستند!! آنها سفره را برای رسول خدا(ص) تدارک دیدند. رسول اکرم(ص) فرمود شما دو طفل داشتید، آنها کجا هستند؟ زن و شوهر بهانه آوردند که آنها بعدا غذا خواهند خورد، شما میل بفرمایید. اما رسول خدا(ص) بر حضور آن دو طفل بر سر سفره غذا، اصرار ورزیدند. اینجا بود که اشک والدین جاری شد و جریان را به رسول خدا(ص) عرضه داشتند. پیامبر(ص) جنازه بی جان آن دو طفل را خواست و با اعجاز الهی آن دو را حیاتی دوباره بخشید. (خرائج راوندى، ۲/۹۲۶)

ج) یکی از مسلمانان در مدینه خانه نسبتا مجللی بنا کرده بود. روزی نظر مبارک رسول خدا(ص) به آن خانه افتاد اما نظرشان را از آن خانه برگرداندند. خبر به صاحب خانه رسید، کلنگی برداشت و خانه را ویران کرد!! او می گفت: خانه ای که رسول خدا(ص) نظرش را از آن بگیرد به کار نمی آید (تاریخ اسلام، جعفر سبحانی)

د) وقتی مهاجر به مدینه هجرت کردند رسول خدا(ص) بین مهاجرین و انصار، عهد اخوت خواند و هر کدام از انصار یک خانواده ی مهاجر را در خانه خود میهمان کردند. تا این که در جنگ با یهودیان، رسول خدا(ص) به انصار فرمودند: تعداد خانه هایی که از یهود به غنیمت گرفته ایم اندک است؛ پس یا قبول کنید که همه ی خانه ها را به مهاجر بدهم و آنها از خانه های شما بیرون بیایند یا بین مهاجر و انصار تقسیم شود اما به مهاجرینی که خانه نرسد، اجازه دهید همچنان در خانه های شما بمانند. انصار در جوابی سرشار از ایمان و محبت به رسول خدا(ص) عرضه داشتند: یا رسول الله! هر دو امتیاز را به مهاجر بدهید؛ هم خانه ها را به آنها بدهید هم برادران ما در خانه های ما باقی بمانند!! (اطلس شیعه، رسول جعفریان)

نمونه هایی از تاکید رسول خدا(ص) بر ولایت علی ابن ابیطالب(ع):

الف) من کنت مولاه فهذا علی مولاه اللهم وال من والاه و عاد من عاداه و انصر من نصره و اخذل من خذله (الغدیر، علامه امینی)

ب) جنگ با علی(ع) جنگ با من است صلح با علی صلح با من است (الغدیر، علامه امینی)

ج) ای علی دوستی تو ایمان و دشمنی تو نفاق است و اول کسی که داخل بهشت می‌شود دوستدار تو و اول کسی که داخل دوزخ می‌گردد دشمن تو است (فصول المهمه: ص ۱۲۷)

د) علی(ع) از من و من هم از او هستم و او بعد از من ولی هر مؤمنی است (کنوز الحقائق: ص ۳۷)

 و) هر که علی را دوست بدارد مرا دوست داشته و هر که علی را دشمن بدارد با من دشمنی کرده است (ریاض النضرة: ج ۲ ص ۱۶۶)

ی) حق علی بر مسلمانان مانند حق پدر بر فرزندش است (مناقب ابن مغازلی، ص ۴۸)

ه) ای علی اگر امت من آنقدر روزه بگیرند که (همانند قوس و کمان) کمر خم کنند؛ و آن قدر نماز بخوانند تا چون زه کمان لاغر گردند ولی با تو دشمنی نمایند، خداوند آنها را به رو در آتش خواهد افکند (کفایة الطالب، ص۱۷۹)

بعد از آن همه تاکید رسول خدا(ص) بر ولایت علی(ع) و آن ایمان سرشار مسلمانان، چرا امیرالمؤمنین علی(ع) تنها ماند

به عنوان مقدمه می گوئیم؛ واقعیت این است که وقتی از کسی کار بد یا خوبی سر می زند اتفاقی و ناگهانی نیست. بلکه در مدت مدیدی صفتی که ریشه آن واقعه هست در حال شکل گیری بوده است.

 به عنوان مثال، اگر در یک اختلاف و نزاعی، یک طرف نزاع، کشته شود، اینگونه نیست که برای یک لحظه قاتل تعادل روانی اش را از دست داده باشد و دست به چنین عملی آلوده کرده باشد؛ بلکه با بررسی زندگی قاتل به این نتیجه خواهید رسید که او از زمانی دور، خوی جنایت را در خویش تقویت می کرده؛ مثلا هرگاه عصبانی می شده بجای این که خود را به صبر و تقوی و برخورد قانونی دعوت کند خوی وحشیگری را با سخنانی مثل: اگر آن روی… من بالا بیاید دیگر هیچ کس را نمی شناسم و چنین و چنان خواهم کرد… در خود تقویت می کرده. و ای بسا تا حدودی هم با ضرب و جرح و…، به گفته هایش جامه ی عمل می پوشانده؛ تا این که آن حرف ها و آن اعمال در وجودش نهادینه شده، رشد کرده و امروز در یک لحظه که زمینه اعمال خوی وحشیگری اش فراهم شده، دست به قتل می زند.

و اما آن کسی که در نزاع حد نگه می دارد، به خاطر آن است که از مدت ها قبل، برخورد در چارچوب قانون و اخلاق و کنترل احساسات را اندیشه و خوی خود کرده؛ و الا خداوند عادل تر از آن است که یک انسان را بعد از سال ها عبودیت و بندگی و رعایت اخلاق در یک لحظه بر زمین بزند. و اصولا لحظه از پس مدت مدید بر نمی آید.

خداوند متعال همواره انسان ها را از نقاط ضعفشان امتحان می کند و اصولا امتحان از نقطه قوت معنا ندارد. در امتحان فقط انسان هایی موفق می شوند که از قبل، سعی در برطرف کردن نقاط ضعفشان داشته اند. لذا شیطان که از این نکته مهم آگاه است سعی می کند نقاط ضعف افراد را (که همانند سوراخی در ظرف ایمانشان عمل می کند) تقویت کند. اگر جوان مؤمنی نقطه ضعفی دارد و در عین حال اهل اعمال مستحبی نیز هست، شیطان با این ویژگی خوب او کار ندارد و ای چه بسا برای مغرور کردن او خودش او را برای انجام آن امور مستحبی کمک نماید!! اما نقطه ضعف او را در یک پروسه بلندمدت تقویت می کند؛ تا سر بزنگاه و در اولین فرصتی که زمینه ظهور و بروز آن نقطه ضعف فراهم است او را به دام بیندازد و تمام عبادات او را به باد دهد. حال این نقطه ضعف ممکن است حسادت باشد یا عصبانیت یا شهوت یا…

اکنون بعد از این مقدمه به دو نقطه ضعف مهاجر و انصار (که همچون سوراخی، در ظرف آب حیات ایمانشان، ایمانشان را تخلیه کرد) اشاره می نمائیم.

نقطه ضعف مهاجر، کینه ورزی بود (که متأسفانه در عرب جاهلی آن زمان ریشه ای طویل المدت داشت). حضرت زهرا(س) در تحلیل شرایط اجتماعی و سیاسی که منجر به خانه نشینی امام علی(ع) شد، بر روی کینه ناشی از کشته شدن نزدیکان مهاجر به دست علی(ع) در جنگ ها (که البته به دستور خدا و رسولش واقع شد) انگشت می گذارد.

اما نقطه  ضعف انصار قبیله گرایی، حزب گرایی و حسادت بود؛ همین که در سقیفه رئیس قبیله انصار، خود را خلیفه رسول خدا(ص) خواند، طایفه او، غدیر خم را به دست فراموشی سپردند و رقبای او (که میدان را برای عرض اندام خویش خالی می دیدند) از روی حسادت به ابوبکر رأی دادند (در این زمینه به کتاب گرانسنگ سقیفه علامه عسکری(ره) رجوع شود).

 اکنون باید با خود بیندیشیم که سوراخ ایمان ما کجاست و قبل از این که دیر شود با علم و عمل جلوی آن را ببندیم؛ انشاالله