پربازدیدترین ها

کد خبر: 31487 ۰۱:۲۶ - ۱۳۹۲/۰۵/۱۷

گفتی بیا گرچه که پستی بیا هرچه که هستی بیا

گفتی بیا گرچه که پستی بیا هرچه که هستی بیا
آمدم با کوله بارم به امید عفو کریمانه تو امدم
بخشش گناهان خودت گفتی بیا ……………. آمدم با کوله باری که روز رفتن بر دوشم گذاشتی تا برایت بیاورم ………… کوله بارم سنگین است اما نه از انچه که تو منتظرش بودی !!!!!!!!!!!!!!!!!! رسیدم به در و درگاهت کمی نشستم شرمسار بودم از این که در بزنم با خودم فکر کردم وفتی بگویی چه خبر چه اوردی من چه گویم لحظه ای نوری از امید در دلم روشن شد ایستادم محکم تا خواستم بزنم در ت را دستم لرزید رحمتت ،لطفتو خدا بودنت من را امیدوار کرد برای زدن اما من شرم کردم ………. گویند کریمیست که میبخشد***او بخشد من از خجالت چه کنم درگیر بودم با خودم ،با درونم ناگهان در باز شد تو دعوتم کردی به مهمانیت گفتی بیا هر چه که هستی بیا***گر چه که پستی بیا ومن شرمسار وشاد وامیدوار آمدم کوله بارم راگرفتی وپشت در گذاشتی گفتی :یک ماه همین جا کنارم باش ومهمان من وکوله بارت را پر میکنم از نفست که تسبیح است،از خوابت که عبادتت است و…………… گفتم خدایا میدانی قصدم از این همه گناه سر کشی نبود گفتم…………….. ندایی آمد گفت: بگو الهی العف بگو سبحانک یا لا اله الا انت الغوث الغوث خلّصنا من نار یارب گفتم شایدم دلبستگیهای دنیا نگذاشت از دل بگویم ولی گفتم وتو بخشیدم ندای دلم بود که بخشیدی اشک چشمانم گواه بود بر این بخشیدن وچه کریمانه بخشیدی ای خالقم ای مهربانم ای معبودم چه بخشنده خدای عاشقی دارم ***که میبخشد مرا با انکه میداند گنه کارم حالا که داره تموم میشه هم شادم عم غمگین شاد از نو شدن دوباره متولد شدن دوباره بنده شدن و غمگین از پایان مهمانی دارم کوله بار جدیدمو رو میبندم و دعایت که بدرقه راهم هست ………………………. ماه رمضان درحال تمام شدن ومن به سبکبالی یک قاصدک در اوجم در کنار تو